نقد مستند جایی برای فرشته ها نیست – تحمیق مخاطب آگاه
مستند جایی برای فرشته ها نیست به کارگردانی سام کلانتری درباره تلاش تیم هاکی با اسکیت ملی بانوان ایران است که قرار است بی روحیه و بی پول به مسابقات کره اعزام شود.

اگر ملودرام در مستندسازی تعریفی علمی داشته باشد، «جایی برای فرشتهها نیست» یکی از مستندهای بی دل و جرات و ملودرامی خواهد بود که هم در تدوین و هم در ارائه محتوی مخاطبش را فریب میدهد.
توضیح اینکه نمایش بیچارگی ورزش بانوان ایران در سطح بینالمللی چیزی است که هم دست اندرکاران دولتی از آن باخبرند و هم جامعه؛ میدانیم که ورزش مردان ما چالشهای عجیب مالی حتی برای واریز پول به حساب خارجی دارد و میدانیم که افه ورزش بانوان در ایران به دلیل مشکلات مالی تنها برای پروپاگاندای بینالمللی است که مثلا ما در همه زمینهها موفقیم و موضوع بانوان برای ما اهمیت دارد.
«جایی برای فرشتهها نیست» درباره تلاش تیم هاکی با اسکیت ملی بانوان ایران است که قرار است بیروحیه و بیپول به مسابقات کره اعزام شود اما اصلیترین دغدغه مستندساز، بازسازی روحیه این دخترها با استخدام یک روانشناس و ایجاد حس غرور برای پیروزی است.
چیزی که عنوان مستند بدان اشاره دارد دقیقا ما را به دو چیز معطوف میکند. یکی ارجاع از نقلوقول مدیر تیم است که گفته بود در تیم من به فرشته احتیاج ندارم و چند دریده میخواهم و دومی اشارهای استعاری است بر بانوانی که در ایران بدانها توجهای نمیشوند و خودشان دارند گلیم خود را از آب میکشند.
مستندی که از پس نقد ساختار برنمیآید
اما نکته اینجاست که مستندساز جرات این را ندارد تا جدا از عنوانی که انتخاب کرده است در طول اثرش این حس فراموششدگی بانوان را به نمایش بگذارد. برای درک این سهلانگاری و متعهد بودن فیلمساز بر سیستم حکومتی ورزش بانوان، همین بس که بگوییم بیش از ۴۵ دقیقه ابتدایی، لحظات زیادی هست که درباره تامین هزینه مسابقات این دختران بحث میشود.
حتی کمپین تبلیغی اینستاگرامی دارند یا اینکه از مردم طلب کمک میکنند. نهایتا یکی میگوید ممکن است این پول جور نشود و دولت هم کمک نکند. دیگری میگوید حتی از اروپا هم به ما کمک مالی میکنند. به عبارتی ۴۵ دقیقه از مستند بارها با مشکلات مالی گروه درگیریم اما ناگهان بیمقدمه آنها را در کره و مکان مسابقات میبینیم و مستندساز اصلا به موضوع چگونگی تامین مالی تیم نمیپردازد. اگر بحث مالی اهمیت نداشت، چرا ۴۵ دقیقه ابتدایی بدان اشاره شد؟ و اگر داشت چرا نحوه تامین آن مشخص نگردید.
دلیل، همان محافظهکاری مستندساز در عدم نقد سیستم در برخورد با بانوان است. در طول مستند بارها و بارها منتظر یک موتیف، یک پلان هنرمندانه، یک صحنه تاویلپذیر برای چنین نقدی بر دولت ایران هستیم که نه، اتفاق نمیافتد. مستند فقط درباره سختیهای ورزش بانوان حرف میزند. اما از پتانسیل سوژه، فقط برای ایجاد پروپاگاندایی ملودرام بهره میبرد نه نقد. حتی موضوع روانشناسی نیز در مستند، نمایشی و غیرقابل باور است.
آیتمی ورزشی و نه مستندی انتقادی
اگر نقد بر روش دولت در برخورد با ورزش بانوان را از چنین سوژهای برداریم، چه از آن باقی میماند؟ فقط روانشناسی و تهییج روحی تیم؟ مستند دو نیمه دارد. نیمه دوماش نمایش بازی آبرومندانه و بر سکو رفتن با تمام کاستیهاست اما نیمه اولش میخواهد مشکلات حکومتی در قبال ورزش بانوان را بگوید که جرات ندارد و این مسئله را آنهم خیلی سربسته بر دوش چند دیالوگ کاراکترهایش میگذارد. حذف این نقد بر دولت، لطمهای آنچنان بر سوژه و مستند وارد کرده که «جایی برای فرشتهها نیست» را فقط میتوان آیتمی ورزشی قلمداد کرد که نمونههای مشابهاش و یا شاید سطح پایینترش را در برنامههای ورزشی تلویزیون هم میبینیم.
مسئله دیگر، تدوین غیراستاندارد برای اثری است که تلاش دارد طبیعی باشد. این تکنیکِ تدوینی که رویدادها را موازی در کنار هم قرار میدهد بیشک مخصوص به فیلمی داستانی است و نه مستند. در مسابقات بینالمللی پی او وی بازیکن هاکی واقعا چه معنایی دارد؟ تدوین اینگونه است که در بین پلانهای مسابقه بینالمللی، نماهایی قرار دارد که مشخصا مربوط به همین مسابقه ملی نیست و فقط برای ایجاد تنشی کاذب، در دل تصاویر مسابقه اصلی گنجانده شده است.
مثل این میماند که شما در حال دیدن مسابقه تیم ملی فوتبال ایران و کره جنوبی و لحظه گل صعود قوچاننژاد به جام جهانی پیشین هستید اما ناگاه «پی او وی» قوچاننژاد را در تصویر داشته باشید. این شکل تدوین فقط برای ایجاد هیجانی تصویری است و هیچ کارکردی برای طبیعی سازی ندارد.
مستند در تدوین درست لنگ میزند
جایی برای فرشته ها نیست همچنین در طول برگزاری مسابقات در کره، تدوین نقش ویرانگر دیگری دارد. اینکه دائما ما را از دل مسابقات به گذشته میبرد. نمیگوییم که این شکل تدوین جذاب نیست بلکه بحث بر سر کارکردهای تدوینی سینمایی داستانی و تفاوت آن با سینمای مستند است. انگار مستندساز همه داشتههایش را فدای جذابیت هیجانی مستندش کرده است.
در تشریح رویه ملودرام مستند «جایی برای فرشتهها نیست» تمرکز چندین دقیقهای فیلمساز بر روی خانواده یکی از اعضای چندین نفره تیم است که پدری معلول دارد. چرا فقط همین پدر معلول جلوی دوربین قرار گرفته است؟ چون معلول است و بار ملودرام دارد. جز این چه برداشتی از آن میتوان کرد؟
متاسفانه «جایی برای فرشتهها نیست» با وجود یک روایت جذاب از تلاشی جمعی برای رسیدن به روح نداشتهی جمعی ایرانیها، دارای اجرایی به شدت مصنوعی و غیر قابل باور است.