نقد مستند خون و نفت – پهلو گرفتن نفت کش ها در ساحل دریای نفت
مستند خون و نفت به کارگردانی مصطفی شوقی درباره اتفاقی است که اردیبهشت امسال رخ داد و پنج نفتکش ایرانی از دو اقیانوس و چند دریا گذشتند تا به ونزوئلای تحریم زده، بنزین برسانند.

مستند خون و نفت را مصطفی شوقی ساخته که سابقه روزنامهنگاری هم دارد و پیش از این به خاطر فیلم جسورانهی «شورش علیه سازندگی» مورد توجه قرار گرفته بود.
«شورش علیه سازندگی»، بازخوانی یک سری اتفاقات تاریخی در دهه هفتاد بود که باعث شد بر اثر اجرای سیاستهای موسوم به تعدیل اقتصادی، اعتراضهایی در چند شهر ایران شکل بگیرند و از آنجا که بر حسب اتفاق، انتشار این فیلم با اعلام گران شدن قیمت بنزین در آبان ماه ۱۳۹۸ همزمان شد، ربط وثیقی به روز و روزگار خود پیدا کرد و بیشتر هم به چشم آمد. اما «خون و نفت» درباره اتفاقی است که اردیبهشت امسال رخ داد و همه کم و بیش از وقوع آن مطلع بودند.
اردیبهشت امسال پنج نفتکش ایرانی، از دو اقیانوس و چند دریا گذشتند تا به ونزوئلای تحریمزده، بنزین برسانند. کشوری که به ونزوئلا بنزین میفرستاد، خودش هم درگیر تحریمهای شدید اقتصادی بود و این اتفاق میتوانست طلیعه فصل جدیدی از روابط استراتژیک تجاری، بین کشورهایی باشد که توسط ابرقدرتها از معاملات آزاد در بازارهای جهانی محروم شدهاند. ایالات متحده، منطقه آمریکای لاتین را حیات خلوت خودش میداند و خوش ندارد که ببیند در این منطقه به هر ترتیبی، حصر اقتصادی یکی از کشورهایی که علیهاش سرکشی کرده میشکند.
نجات از حصر اقتصادی
آنها تهدید کرده بودند که اگر کسی بخواهد قاعدهی زورگویانه تحریم را بشکند، با ابزار نظامی با آن برخورد خواهند کرد. حالا دو کشور ثروتمند و نفتخیز که به واسطه تحریمهای آمریکا دچار مشکلات اقتصادی فراوانی شدهاند و چون تحریم هستند، چندان چیزی برای از دست دادن ندارند، تصمیم میگیرند که به جای کوتاه آمدن برای ایجاد امکان تنفس، مقداری جدیتر برخورد کنند.
اتفاقاً این بار همین روش است که جواب میدهد و نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا میرسند بیآنکه آمریکا بتواند طبق ادعاهایش از اهرم نظامی علیه این تجارت استفاده کند. ونزوئلا بیشترین ذخایر نفتی دنیا را دارد و روزگاری در آن بنزین مجانی بود، اما تحریم این کشور را محتاج بنزین کرده است. رفتن نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا، مثل پهلوگرفتن آنها در ساحل دریای نفت است.
جنگ نفتکشها
این قضیه خارج از دنیای تحلیلهای سیاسی، بار دراماتیک و حتی حماسی بالایی هم دارد. اگر در آینده به روزی رسیدیم که کشورهای مغضوب آمریکا بدون اینکه لازم بدانند از عوارضی اقتصاد جهانی عبور کنند و بدون اخذ اجازهنامه از کدخدا، با هم معاملات تجاری داشته باشند و به این ترتیب ابزار تحریم کارآیی خودش را از دست داده بود، باید به روزی برگشت که نفتکشهای ایران به ونزوئلا رفتند.
آنگاه این اتفاق را باید به عنوان نقطهی عطفی برشمرد که برای کشورهای جبهه جنوب، اعتماد به نفس ایجاد کرد و باعث شد راه برای اقدامات بعدی باز شود. درست است که با کم شدن قدرت نظامی آمریکا طی سالهای اخیر، آنها توجه بیشتری را روی تحریم اقتصادی به عنوان ابزار فشار بر کشورهای مخالفشان معطوف کردهاند؛ اما این چیزی نیست که در گذشته هم سابقه نداشته باشد. روی همین حساب، فیلمهای متعددی در جهان ساخته شدهاند که موضوعشان شبیه موضوع «خون و نفت» است.
فیلم «مردی که او را دزد دریایی می نامیدند» که در آن ژاپنیها برای خلاصی از سنگاندازی آمریکاییها در بازسازی کشورشان، تصمیم میگیرند نفتشان را از ایرانی بخرند که در دوران محمد مصدق، به دلیل تحریمهای آمریکا و انگلیس، کشتیها نمیتوانند در ساحل آن پهلو بگیرند و برای این تصمیم تمام خطرات مسیر را متحمل میشوند، یکی از مشهورترین نمونهها در این زمینه برای مخاطبان ایرانی است؛ اما آیا «خون و نفت» توانسته تمام ظرفیتهای دراماتیک چنین قضیهای را با ابزار مستندسازی سینمایی فعال کند و غیر از دادن اطلاعاتی درباره موضوع، احساسات مخاطبش را هم در این مورد به حرکت بیندازد؟
مستندی حماسی اما خالی از حماسه
«خون و نفت» از کنار هم قرار دادن تعدادی تصاویر آرشیوی و تعدادی مصاحبه ساخته شده است و تصاویر آرشیوی هم به خودی خود موضوعیت ندارند بلکه پوششی بصری برای گفتگوها و نریشنها هستند. به عبارتی این فیلم را بدون نگاه کردن و صرفاً با شنیدن صدای آن، میتوان به انتها رساند و چیزی را از دست نداد. پهنه عظیم اقیانوس و عرشه نفتکشهای غولپیکر میتوانست چشمنوازترین و حتی حماسیترین میزانسنها را برای چنین فیلمی رقم بزند؛ اما نه تنها از اینها خبر چندانی نیست، بلکه در این سو ایران و در آن سو ونزوئلا، دغدغهها و شرایط هیچکدام به صورت کامل معرفی نمیشود و اتصال تجاری این دو نقطه دور جغرافیایی، غیر از جنبهی ساده خبریاش، بُعد دیگری پیدا نمیکند.
فیلم برای اینکه احساسات مخاطبش را درگیر کند، ابتدا میبایست دغدغه کمبود بنزین در ونزوئلا و دغدغه ایرانیها برای فروش بنزین را به هر شکلی که سلیقه کارگردانش اقتضا میکرد، لااقل تا حدی جا میانداخت تا وقتی این دو به هم متصل میشوند و مسئلهی هر دویشان حل میشود، احساس به سرانجام رسیدن یک موضوع در مخاطب ایجاد شود.
ایران و ونزوئلا در مستند نفت و خون
اما آنچه در ابتدا میبینیم، غیر از یک شرح دانشنامهای و مختصر از کیفیت روابط ایران و ونزوئلا از گذشته تا امروز، چیز دیگری نیست و گفته میشود که هر دو کشور تحریم هستند و یکیشان به دیگری بنزین فروخته و طلا گرفته است و پس از آن با بسامد بسیار بالا، از زبان کارشناسان فیلم میشنویم که چقدر این اتفاق خوب بوده و چقدر همکاریهای حوزه جنوب-جنوب، یعنی کشورهایی که توسط قدرتهای جهانی مغضوب هستند، میتواند مفید باشد.
این اطلاعات هم به صورت پراکنده و نامنسجم ارائه میشوند و حتی کار به جایی میرسد که یک تحلیلگر عرب، به عنوان تنها کارشناس غیر ایرانی این مستند، در انتهای کار به مجموعه مصاحبهها اضافه میشود تا دربارهی قدرت و ارادهی ایران و ارزشهای ایستادگیاش در برابر تجاوز رژیم بعث صحبت کند؛ بیاینکه در صحبتهای او کلمهای راجع به ونزوئلا شنیده شود.
جای کارشناسان ونزوئلایی یا مسئولین این کشور و یا لااقل مردم عادیاش در این فیلم بسیار خالی است و مشخصاً بدون چنین چیزهایی نمیتوان مستندی تولید کرد که از ارسال چند نفتکش به ونزوئلا، حماسه بسازد. بعضی از اطلاعات دیگری هم که در فیلم آمدهاند، از لابلای حرفهای کارشناسان آن شنیده میشوند و چینش خوبی برایشان در نظر گرفته نمیشود.
از توقیف نفتکش انگلیسی تا حمله به آرامکو
مثلاً ارسال این نفتکشها به ونزوئلا در فضایی رخ داد که یک کشتی ایرانی به بهانه صدور نفت به سوریه، توسط عموزادگان اروپایی آمریکاییها، یعنی دولت انگلستان، توقیف شد و ایران هم یک کشتی انگلیسی را توقیف کرد تا آنها مجبور بشوند کوتاه بیایند و حتی حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان به ایران نسبت داده شد که البته ایران چنین اتهامی را نپذیرفت.
همه اینها پیش زمینههایی برای اولین استفاده تجاری یک کشور تحریمزده، از قدرت نظامیاش و مدد رساندن به یک کشور تحریمزده دیگر بود؛ اما غیر از اشارهای که در اواسط فیلم به ماجرای دو نفتکش ایرانی و انگلیسی در صحبتهای یکی از کارشناسان شد، چیز دیگری درباره این شرایط بیان نمیشود و به لحاظ دانشنامهای هم نمیتوان چند سال بعد مستند «خون و نفت» را مرجعی برای اطلاع از کم و کیف و حال و هوای آنچه در این روزها گذشت، دانست.
مستند وضعیت اجتماعی
توضیح خلاصه در مورد قضیه این است که اگرچه اکثر کارشناسان حاضر در این مستند به لحاظ دیدگاهی که نسبت به رابطه ایران و ونزوئلا دارند، همسو هستند، اما این صحبتها و اظهارنظرها به نحوی کنار هم چیده نمیشود که یک خط مشخص را طی کند و به نقطهای معلوم برسد. برای تقریب به ذهن مخاطب، می توان از مستند «وضعیت اجتماعی» که اخیراً و در همین سال ۲۰۲۰ میلادی منتشر شده و همدوره «خون و نفت» بهحساب میآید، نام برد تا موضوع بهتر روشن شود.
«وضعیت اجتماعی» که توسط نتفلیکس منتشر شده، مستندی دربارهی شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است که بخش اعظم آن را گفتگوهایی با افرادی که در شرکتهای تولیدکننده این آپها فعالیت میکردند تشکیل میدهد.
از این جهت، «وضعیت اجتماعی» شبیه «خون و نفت» است اما در آن مستند، روایت از یک جایی شروع میشود و در چند پرده، به یک جای مشخص دیگر میرسد و این را فیلمساز از طریق نوع چینش جملات مصاحبهشوندهها لابلای هم و البته یک مکمل نمایشی و چند میانپرده مکتوب انجام میدهد؛ در حالی که «خون و نفت» ترتیب مناسبی برای ارائه اطلاعاتش در نظر نگرفته است. گذشته از همه اینها دیدن «خون و نفت» میتواند چند نکته مثبت هم داشته باشد.
اول اینکه چون در این زمینه، یعنی مسئله ونزوئلا، تا به حال بسیار کم کار شده است، دیدن «خون و نفت» میتواند اطلاعات اولیهای هرچند پراکنده به مخاطبانش در این خصوص بدهد. نکته دوم این است که این مستند خیلی زود تهیه شد و نگذاشت که از قضیه سالها بگذرد تا به عنوان یک اتفاق تاریخی سراغ آن برود.
در مستندسازی سیاسی ایران، سرعت عمل و پاسخ به نیازهای روز مخاطب، یک لزوم بر جا مانده است. اما نکته سومی که در این مستند میتوان آن را مثبت ارزیابی کرد، زبان ساده و قابل فهم آن است. با اینکه فیلم اطلاعاتش را منسجم و احساسبرانگیز ارائه نمیدهد، در انتخاب لحن و نوع بیان، دچار گنگبافیهای زبان دیپلماتیک نشده؛ چیزی که در معرض ابتلای به آن قرار داشت و به سلامت عبور کرد.