
مستند داوطلبین عزیز اثر محمد حسین یادگاری است. کارگردان جوانی که آثار او بین علاقمندان به دنیای مستند شناخته شده است. مستندهای «خانهام کجاست»، «به وقت مادری» و «باشگاه شهرت» از جمله آثاری هستند که این مستندساز با نگاهی به مسائل روز جامعه ایرانی ساخته است. مسائلی که نشان میدهد محمد حسین یادگاری تلاش دارد تا بیشتر درباره معضلات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کنکاش کند یا حداقل وجود آنها را عیان سازد.
مستند داوطلبین عزیز در فیلمگردی
داوطلبین عزیز مستندی است که یادگاری در سال ۱۳۹۲ آن را ساخته است. مستندی که تلاش دارد تا درباره غول کنکور حرفهایی را بزند که شاید در سال ۹۲ گفتنش تبدیل به یک تابو بود. مستند داوطلبین عزیز در مدت کوتاه خود که ۴۴ دقیقه است تلاش دارد تا به غول کنکور حمله کند که این حمله شکست میخورد.
مستند داوطلبین عزیز در فیلمگردی
شکست از آن جهت بر مستند محمد حسین یادگاری جاری است که مستند او تنها مسئله مشکلات کنکور را باز میکند و حمله درست و حسابی را به غول کنکور که به اعتقاد بسیاری از اصحاب فن چیزی جز ضرر و محل سودجویی بعضی از افراد نیست انجام نمیدهد. زبان یادگاری در این مستند زبان مطالبهگری نیست یا حداقل مطالبهگری عیانی ندارد، گویی که او میخواهد تنها با گفتن چند نکته ساده درباره ابعاد کنکور که همگی ما آن را میدانیم از کنار ماجرا عبور کند.
غول کنکور
کنکور به واقع غولی بزرگ در ایران است. غولی که تمام ابعاد زندگی جوانان را در بر گرفته و تنها راه ادامه زندگی را در گرو خود نگه داشته است. این تفکر که تنها راه خوشبختی و پیشرفت در ایران قبول شدن در کنکور و داشتن مدرک تحصیلی است، متاسفانه نه تنها در خانوادهها، بلکه در سطح جامعه و حتی سیستم آموزش و پرورش ما نیز کاملا جا افتاده است.
همچون سخنی که مستندساز در مصاحبه با یک جوان به آن برخورد میکند، جایی که آن جوان میگوید «در شرایط امروز حتی اگر بخواهید رفتگر هم باشید باید مدرک داشته باشید. زیرا نداشتن مدرک باعث میشود که آنها بگویند تو عرضه پیشرفت نداشتی، اما اگر با مدرک بالا رفتگر شوی، حرف مردم درباره شما به سمت کشور و حکومت بر خواهد گشت که چگونه یک فرد با سواد مجبور شده است که رفتگر شود.»
مدرکگرایی چگونه و چرا
مدرکگرایی همان معضل بزرگی است که یادگاری در مستند خود از آن صحبت میکند و تلاش میکند تا نشان دهد که مدرکگرایی روندی اشتباه است. روندی که البته در مستند او تنها مسئلهاش بیان میشود و پاسخ دقیقی به این که چرا مدرکگرایی در ایران باب شده است، یا چه کسانی آن را باب کردهاند، نمیدهد. البته مستند در لابه لای صحبتهایی که با مصاحبه شوندگان انجام میشود به طور غیر مستقیم این مسئله را میگوید اما تنها غیرمستقیم. مستند در باقی مواردی که در درون محتوای خود در خصوص غول کنکور به آنها اشاره میکند نیز همین گونه است.
به طور مثال مستندساز با حضور در یکی از آموزشگاههای کنکور و مصاحبه با مدیرانش، تلاش دارد نشان دهد که افراد چون به دنبال مدرک هستند به آموزشگاهها هجوم میآورند. این درحالی است که در واقعیت شاید تنها درصد کوچکی از افراد، تنها برای مدرک به آموزشگاهها بروند. بقیه افراد به این واسطه به سمت آموزشگاههای کنکور میروند، چون مافیای کنکور اجازه حذف کنکور را نمیدهد. پس وقتی کنکور حذف نشود شما مجبور هستید برای قبول شدن در کنکور به آموزشگاهها بروید.
خود کرده را تدبیر نیست
پس مستند نوک پیکان حملهاش را به جای مافیای کنکور که در صدر آن آموزشگاهها و موسسات خصوصی چاپ کتابهای تست هستند، به سمت مردم میبرد که چرا شما به دنبال مدرکگرایی هستید. در حالی که باید نوک حمله را به سمت دیگری برد.
یا مستند در بخش دیگری از روند خود، در مصاحبه با یکی از اساتید دانشگاه که دوست داشته است خلبان شود این مسئله را بیان میکند که شما میتوانید به دنبال علایق خود بروید، فقط لازم است تصمیم بگیرید. این حرف کاملا درست است که شما باید به دنبال علایق خود بروید، اما مسئله این است که بعضی شرایط در جامعه و خانواده اجازه این کار را به شما نمیدهند. مستند در این بحث، خود حرف خود را نقض میکند، زیرا در بخش دیگری که با یک جوان که عاشق تئاتر است مصاحبهای انجام میدهد که او در صحبتهای خود اشاره میکند که میخواهد دنبال علاقه خود برود، ولی خانواده او اجازه این کار را نمیدهند.
مستند در پایان نیز نتیجهگیری خود را در این مفهوم میگنجاند که سعدی در اشعار خود به خوبی گفته است که «من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.» هرچند که در انتها حتی خود مستندساز نیز قبول میکند که غول کنکور مسئلهای نیست که حالا حالاها پایان یابد. پایانی که هر سال بین انواع نهادهای متولی پاس کاری میشود که سال آینده، سال آخر وجود داشتن کنکور است اما سال آینده باز هم شاهد برگزاری غول کنکور هستیم.