
محسن آقایی را خیلی از ما با مستند ایکسونامی میشناسیم. مستندی جنجالی که در سال ۹۸ اکران شد و محتوای عجیبش صدای همه را درآورد. از بی بی سی و شبکه خبر بگیرید تا شبکههای اجتماعی که همگی درباره این مستند صحبت میکردند. شاید موضوع ایکسونامی در خارج از ایران یک موضوع ساده باشد اما مباحث جنسی آن هم در ایران که این مدل موضوعات تابو است میتواند حاشیههای زیادی داشته باشد.
مستند دیوارکش را میتوان ادامهای بر ایکسونامی دانست. آقایی در مستند ایکسونامی به بررسی جریان انقلاب جنسی در آمریکا و سپس جهان پرداخت و با ارائه مستندات قابل توجهی سعی داشت تا استفاده رسانهها و سیاستمداران از محتوای جنسی در راستای کنترل تودهها را بررسی کند. مستندی که با عنوان ایکسونامی خاطرات یک پورن استار مطرح شد و توانست به هدف خود یعنی باز کردن پرونده اِلمانهای جنسی و استفاده آن در سیاست و کسب قدرت برسد.
البته مستند ایکسونامی یک ضعف داشت و آن هم تنها ارائه مستندات و روایت تاریخی از انقلاب جنسی بود. یعنی مستندساز در اثر خود تنها روایت تاریخی این موضوع را بررسی کرده است و از بررسی تاثیرات آن خودداری کرده بود. ضعفی که میتوان گفت در ادامه آن مستند، یعنی دیوارکِش بر طرف شده است. در واقع مستند دیوارکش را باید ادامهای بر ایکسونامی و پرداختن به اثرات انقلاب جنسی در فضای سیاسی و رسانهای ایران دانست.
دیوارکش ادامهای بر ایکسونامی
دیوارکش در نگاه کلی میخواهد آزادیهای مدنی را در فضای سیاسی کشور بررسی کند. در واقع نگاه انقلاب جنسی که در مستند قبلی بود را میتوان در این مستند نیز دید اما دیوارکش به جای آنکه مثل مستند قبلی یک اثر پژوهشی باشد بیشتر شبیه به مستندی جهتدار در راستای رفتار متضاد سیاستمداران ایرانی در اوایل انقلاب و زمان حال است.
میتوان گفت همین نگاه سیاسی جهتدار به موضوع استفاده از آزادیهای مدنی و حتی مباحث جنسیتی در سیاست است که مستند دیوارکِش را حداقل از اثر قبلی محسن آقایی پایینتر نگه میدارد. زیرا تعدد موضوعات مطرح شده، پراکندگی موضوعات، نگاه سیاسی خاص، عدم پرداختن به اطلاعات آماری و همچنین نبود پشتوانه علمی و پژوهشی قوی نسبت به رویکردهای فرهنگی اجتماعی در بطن جامعه از دلایلی است که دیوارکِش را پشت دیوار بهترین مستندهای ایرانی نگه میدارد.
سه بخش سه نگاه
مستند دیوارکِش در سه پارت به مخاطب اطلاعات مختلفی را ارائه میدهد. پارت ابتدایی با گریزی به مستند قبلی یعنی ایکسونامی آغاز میشود و دلایل پرداختن به موضوع جدید را به مخاطب معرفی میکند. در پارت اول مستند ما شاهد ارائه اطلاعاتی در خصوص بحث جنسیت و نگاه جنسی به جامعه ایرانی هستیم. این نگاه با بررسی محتواهای انتشار یافته توسط شاخهای مجازی در شبکههای اجتماعی شروع شده و سپس به استفاده از این مدل نگاه در مباحث انتخاباتی متصل میشود.
مستندساز تلاش کرده است در پارت ابتدایی با ارائه دوربین مخفیهایی از مدل قیاس به مخاطب نشان دهد که اگر زن باشید توجه بیشتری را به خود جلب میکنید. حال اگر پوشش نامناسب داشته باشید که این جلب توجه بیشتر هم میشود. سپس با ارائه گفتگوهایی کوتاه با چند متخصص از جمله میشل جونز و دکتر مجید تفرشی به مخاطب بگوید که نگاه ابزاری به موضوعات جنسی در ایران بسیار رواج دارد. رواجی که البته جزو رازهای نگو در جامعه ایرانی به حساب میآید. در واقع نگاه مستندساز به جامعه ایرانی نگاهی جنسی زده است که ما ایرانیان را برده شهوت نشان میدهد.
سیاستمداران فراموشکار
در پارت دوم برخلاف نگاه غیرسیاسی پارت اول ما وارد جریان انتخابات و گفتگو با چهرههای سیاسی میشویم. چهرههایی همچون ابولحسن بنی صدر، فائزه هاشمی و عبدالرضا داوری که گفتگو با همگی آنها پیرامون رفتارهای متضاد سیاستمداران در اوایل انقلاب و زمان حال خلاصه میشود. نگاهی که اینگونه به مخاطب انتقال پیدا میکند که گویی در حال پیدا کردن مقصران وضعیت امروز جامعه هستیم. برای همین مستند دیوارکِش در پارت دوم برخلاف موضوع اصلی مستند به بیراهه کشیده میشود.
یعنی هر چه که مستند تلاش دارد در پارت اول بر روی مسائل جنسی و نگرش به آن بپردازد اما در پارت دوم خود عملا به سمت آن میرود که نشان دهد سیاستمداران چگونه با شعارهای دروغین از آزادیهای مدنی و استفاده از این شعارها به کسب قدرت میپردازند. مستند در این پارت به جای آنکه نگاهی تحلیلی به آنکه چرا از شعارهایی همچون آزادی و نگاههای جنسیتی برای جذب توده مردم از سوی سیاستمداران استفاده میشود داشته باشد، برعکس به سمت بازجویی از یک جناح خاص میرود.
تقصیر خودشان است
مستندساز جناح اصلاح طلب را در این پارت به عنوان افرادی معرفی میکند که خود از افراطیترین افراد در خصوص آزادیهای مدنی و اجتماعی بودهاند ولی امروز در مقام دفاع از این موضوعات برآمدهاند. برای رسیدن به این مفهوم نیز تلاش میکند تا با ارائه مصاحبههای جهتدار با افراد جناحهای مخالف و بررسی ادعاهای مطرح شده از سوی آنها مسیر مستند را به سوی نگاه سیاسی خاص ببرد.
البته تلاش شده است تا با حضور افرادی از جناح اصلاحطلب ادعای مطرح شده را از دید افراد این جریان سیاسی نیز بررسی کند اما این اتفاق به واسطه عدم حضور یا عدم صحبت این افراد رخ نمیدهد. همین نیز دلیلی شده است تا مخاطب فکر کند که در حال دیدن یک مستند با جهتگیری خاص سیاسی است و نه یک اثر پژوهشی در رابطه با انتخابات و موضوعات فرهنگی و اجتماعی.
خر برفت و خر برفت و خر برفت
پارت سوم و آخر مستند نیز به نتیجهگیری اختصاص دارد. پایانی که همراه با مصاحبه میلاد گودرزی فعال رسانهای عدالت خواه است که رابطه قدرت و سیاست را برای فریب توده مردم با مثال بسته شده کارخانهها و کارگاههای صنعتی بیان میکند. مستندساز نیز با آوردن حکایتی قدیمی درباره مردی که خرش را جلوی چشمانش با شعر و آواز میدزدند، تلاش دارد تا نشان دهد که جامعه نیز همچون صاحب خر در حال از دست دادن حق خود است، بدون آنکه متوجه شود.
مستند دیوارکش را میتوان در کل اثر متوسطی ارزیابی کرد که محتوای سیاسی آن به محتوای پژوهشیاش کاملا غلبه دارد. از سویی مصاحبه با چهرههای خاص سیاسی که اتفاقا حساسیت برانگیز نیز هستند، تلاش مستندساز را نشان میدهد تا به این وسیله جنجال را به اثر خود اضافه کند و مخاطبان را با هر نوع گرایش سیاسی به خود جذب کند.
مستندی با آرشیو قوی
البته نباید غافل شد که مستندساز در روند ساخت مستند خود خط روایتی خوبی را در پیش گرفته است و با اضافه کردن محتوای طنز کمی بار جدی بودن مستند را کاسته است تا صحبتهای مطرح شده درونش را کمی تلطیفتر کند. اما همچنان صحبتهای مطرح شده به خصوص از سوی مصاحبه شوندگان، سیاسیتر از هر صحبت سیاسی است. به خصوص که سکانسهای آرشیوی از سخنان بسیاری از این سیاستمداران چه در مطبوعات و چه در برنامههای ضبطی و حتی شبکههای مجازی به عنوان منابع قابل استناد مستند به مخاطب نمایش داده میشود.
نمایش این قطعات ویدئویی یا مستندات مکتوب خود نکته مثبت دیگر مستند است. زیرا با تدوین این سخنان که در گذشته توسط سیاستمداران گفته شده با سخنان آنها در زمان حال، مخاطب را به سمت نتیجهگیری هدایت میکند. نتیجهگیری که در ظاهر آن است که خود مخاطب باید عاقل باشد اما در باطن نتیجه دلخواه مستندساز را در پی دارد.
مستند دیوارکش را باید احتمالا جزو سیاسیترین مستندهای چند سال گذشته دانست که در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ تلاش دارد تا با ارائه محتوایی مقیاسی نشان دهد که چگونه سیاستمداران متناسب با فضای انتخابات و به دست آوردن قدرت رنگ عوض میکنند تا توده مردم را به سوی آنچه که خود میپسندند سوق دهند.