نقد مستند لبه دموکراسی – دموکراسی فریبکار
مستند لبه دموکراسی - The Edge of Democracy به کارگردانی پترا کاستا فیلمساز و بازیگر برزیلی نگاهی به وضعیت سیاسی کشور برزیل و هرج و مرج حاکم بر آن انداخته است.

«کودنها! ما نباید مگس روی دیوار باشیم، من میخواهم زنبوری باشم که نیش میزند!» این را ورنر هرتسوک در رد انفعال مستندساز از سوژهاش و نفی دوربین مشاهدهگر خاموش به زبان آورد. دوربینی که سعی دارد هر آن چه هست را ثبت کند و دخل و تصرفی در سوژه نداشته باشد.
مستند لبه دموکراسی از یک سو تعارف و عدم قضاوت را به کناری مینهد و کاملا سرسخت، برای تشریح ماهیت دموکراسی و مزایا و معایبش، از دو رئیسجمهور سابق حزب کارگر برزیل که محاکمه شدند، تمامقد حمایت نموده و جبهه محافظهکار را در هیبت عامل دیکتاتوری معرفی میکند.
«لولا دا سیلوا» و «دیلما روسف» دو رئیسجمهور سابق برزیل، از یک جناح سیاسی، زیر لوای حزب کارگر که با رای اکثریت یکی پس از دیگری به مقام ریاستجمهوری رسیدند؛ نهایتا هر دو در سال ۲۰۱۶ محاکمه شدند. لولا، به ۱۱ سال زندان محکوم و دیلما رئیسجمهور وقت از مقامش عزل شد. این عزل را همان قاضیای مدیریت کرد که بعدا در دوران ریاستجمهوری یک راستگرای افراطی لقب وزیر دادگستری گرفت.
نگاهی به پدیده دموکراسی در آمریکای جنوبی
مستند «لبه دموکراسی»، اگر نگاهی صرفا انتقادی بر پدیده دموکراسی داشت و مزیت و خلاء جمهوریت را بدون حمایت یکجانبه از دو کاراکتر چپگرا بررسی میکرد، بیشک در قوارهی اثری بدیع درباره نکوهش جامعهای تبدیل میشد که پس از بارها رفت و برگشت از دیکتاتوری و جمهوریت، همچنان در انتخاب صحیح یکی از آن دو معلق است. اما بیهیچ رودربایستی، مستندساز زاویهای منفی و شخصی نسبت به جناح محافظهکار دارد و مشخصا از عناصر یک حزب دفاع میکند.
به هیچ وجه قصد تفکیک یا مزیت دو جناح راست و چپ در کشوری همچون برزیل در این نوشته وجود ندارد. اینکه اصطلاحات و یا احزابی همچون محافظهکار، راست، سوسیال دموکرات، راست تندرو و… در «لبه دموکراسی» به دیکتاتوری همانند میشود، با موضوع اصلی فیلم، یعنی ماهیت دموکراسی تطابق ندارد.
آیا فیلم در مورد دموکراسی هست یا نه؟ بدون شک تشریح اجتماعی و بعضا فلسفی این پدیده در فیلم به کرات از سویهی گزارشیاش پیشی میگیرد. بنابراین «لبه دموکراسی» قبل از آنکه درباره جفا بر دو رئیسجمهور برزیل باشد، درباره مقوله دموکراسی و درک آن توسط کاراکتری تحت عنوان جامعه است، اما نگاه جانبدارانه از این دو کاراکتر حقیقی، یعنی دو رئیسجمهور سابق، آنقدر علنی اتفاق میافتد که پارادوکسی حل نشدنی بین عنوان فیلم و محتوای کل مستند ایجاد میکند.
محاکمه رئیس جمهور مردمی
مستند لبه دموکراسی با این حال روند محاکمه رئیسجمهوری که با آرای مردمی بر سر کار آمد و با اتهام فساد و نهایتا اثبات فرمایشی ناکارآمدیاش توسط قضات محافظهکار، از کار برکنار شد، در این مستند به خوبی فساد سیستماتیک در تمام اعصار و تاریخ برزیل را نشان میدهد. به عبارتی آنچه سبب محاکمه دو رئیسجمهور سابق و وقت برزیل توسط دستگاه قضایی گردید، در «لبه دموکراسی» گویای سیستمی فاسد است که میخواهد دموکراسی را نیز با فساد برقرار کند.
بحث این است که شرح این فساد، اینجا آنچنان در ترازوی دو جناح چپ و راست، کفه حزب کارگر و چپ را سنگین کرده است که باورش را به دلیل زاویه یکجانبه مستندساز، تا حدودی تحت تاثیر قرار میدهد. مستندساز حتی انتخابات پس از محاکمه «لولا دا سیلوا» و «دیلما روسف» و عزل این رئیسجمهور وقت قانونی را بیپرداخت رها میکند و انتخاب «ژائیر بولسونارو» به عنوان رئیسجمهوری راستگرا را نیز با این بیتفاوتی زیر سوال میبرد.
در حالی که میدانیم «ژائیر بولسونارو» رئیسجمهور فعلی، عقایدی ضد چپ دارد یا وقتی نریشن، براندازی دولت قانونی را به الیگارشی منسوب میکند، یادش میرود که همین دو کاراکتر نمونه مستند، خودشان پی در پی و با حمایت مستقیم قبلی از بعدی، گرچه در لوای حزب، ریاستجمهوری را در جبهه خود حفظ کردند.
مستند سر حد دموکراسی به نظر حتی این حمایت نه فقط یک فعالیت درون حزبی برای استمرار دولت در چند دورهی متوالی، بلکه با اتکا بر مناسبات حمایتی مالی، یک جور نقص دموکراسی است. چیزی که با رای آزاد مردم قرار است به جمهوری ختم شود، اینجا با دخالت مستقیم یک رئیسجمهور، انتخابات را تحت تاثیر قرار میدهد.
مستندی سفارشی برای یک جناح خاص
یا نگاه حزبی مستندساز در اوجش آنجایی است که او در جایگاه گوینده، پس از محاکمه و تعلیق رئیسجمهور «دیلما روسف»، در توصیف راهروهای کنگره از راستگرایان میگوید: «جانوران فلات در عرض چند ساعت اساسا تغییر کردند. راهروها پر شدند از محافظهکاران جناح راست کنگره، مدافعان انجیل، گلوله و گاو نر». این ادبیات با لحن کاملا یک طرفه، مستند را از اثری در باب آزادیهای مدنی به سمت سفارشی شدن توسط یک جناح میکشاند.
«لبه دموکراسی» با نریشن اول شخص، از زبان فیلمساز، به صورت مستقیم عقاید تولیدکننده را نه فقط در قبال مفهوم دموکراسی، بلکه در باب دو کاراکتر چپگرا بیان میدارد. این شکلِ ساخت نیز کاملا متناسب با رویهی ضد «مگسی روی دیوار» است. چنین زاویه دیدی در روایت، راه را باز میکند تا فیلمساز-گوینده، آن چه را به عنوان امر متعین از حق و ناحق میداند در اثرش ابراز کند.
مستند لبه دموکراسی با این حال روایت به شدت جذاب است. جذاب و گیرا. چرا که تاریخ برزیل و یا بهتر است بگوییم تاریخ دموکراسی در برزیل نیز در خلال یک محاکمه که به کودتا شباهت دارد، نمایش داده میشود. درج تصاویر معرفی خودخواسته «لولا دا سیلوا» به پلیس برای رفتن به زندان و ممانعت و معایشت جمعیت هوادارش، آن هم در سکانسهای پایانی، نگاه خلاقانه کارگردان در نمایش ختم این تاریخ دموکراتیک است.
یکی دیگر از سکانسهای درخشان فیلم، نمایی هوایی از ساختمان دو کنگره با گفتارمتنی است که ختم میشود به جمعیت موافق و مخالف دولت در انتهای محوطه مجلس و تظاهرات آنها. «مجلس سفلی به بالا نگاه میکند و به میل و خواست جامعهی باز و مجلس فوقانی بسته شده و در افکار عمیقی فرو رفته. اما معماری بینقص آن، عنصر دموکراسی را فراموش کرد.» این گفتارمتن در حالی استفاده میشود که آرامش دو بنای کنگره با تصویری هوایی به تظاهرات مردم ختم میشود. یک نمای کوتاه اما پر مایه از شروع تنش در کنار توصیف ساختمانهای کنگره.
انتخاب دیکتاتوری به جای مردمسالاری
مستند به روح جامعه نیز اشاره دارد که اصلیترین تجربه تاریخیاش را فراموش میکند. ملتی که آگاهانه دیکتاتوری یا کودتا را در عوضِ حکومتی مردمسالار میپذیرد. این موضوع، اینگونه در کالبد فیلم حضور دارد که مستندساز در لابهلای آرشیو، مصاحبه، تصاویر اورجینال از کاراکترهای اصلی و انواع سکانسهای تاریخی و حتی خانوادگی، فراموش نمیکند که تظاهرات مردم موافق یا مخالف دولت وقت در جهت برکناری و یا ابقای رئیسجمهور، محاکمه و یا تبرئه او را نشان دهد.
پوستر مستند لبه دموکراسی بعد از هر بخش یا موضوع فرعی، شاهد تصاویری از خود مردم و تظاهرات و اقدام بعضا خشونتبار پلیس نیز هستیم. به این صورت است که اتمسفر مستند، مردم و سهم آنها از این فراموشی جمعی را دائم به ما خاطرنشان میکند. یکی دیگر از صحنههای درخشان مستند با این محتوا آنجایی است که راوی در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون است.
وقتی حافظه تاریخی نم میکشد
«دیلما روسف» رئیسجمهور وقت، در تلویزیون در حال دفاع از خود و رد اتهامات فساد مالی است و دوربین مستندساز بین تلویزیون و پنجره معلق میماند. تلفیق دفاع دیلما از خودش و شعارهای مردمی که در آپارتمانهای بیرون پنجره بر علیه دیلما شعار میدهند، به شدت جذاب است. مستندساز در طول اثر بارها تلفیق این نگاه متضاد و دوگانهی مردم را نشان میدهد تا اثرش خودِ دموکراسی را پدیدهای خطرناک برای بازیگرانش قلمداد کند.
«لبه دموکراسی» اینجاست که مرزِ نگاه یک جانبهگرایانهاش را در هم میشکند و با وجود پرداختن مستقیم بر احزاب سیاسی برزیل و این که جناح چپ مترادف دموکراسی و جناج راست مترادف دیکتاتوری است، به روح جامعه و مردمی که انگار در جای جای جهان از حافظه تاریخی درستی برخوردار نیستند، میپردازد.