نقد مستند کارخانه آمریکایی – برقراری توازن در روایت اقتصادی
مستند کارخانه آمریکایی - American Factory یک فیلم در ژانر مستند به کارگردانی استفن بوگنار و جولیا ریچرت است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.

پیشرفتهای اقتصادی سالهای اخیر و تغییرات به وجود آمده در روابط تجارت بینالمللی، موجب افزایش تعداد شرکتهای چند ملیتی شده است. این روند، درک عمیقتر چگونگی تفاوت ارزشهای کار را در میان فرهنگهای ملی کشورها ایجاب میکند. از آنجا که فرهنگهای ملی کشورها از یکدیگر متمایز هستند، نظامهای سیاسی و اقتصادی آنها نیز تفاوتهای چشمگیری دارند.
به عنوان نمونه آمریکا در انتهای پیوستار سرمایهداری کمونیسم است و تلاش کرده تا نگرشهای اقتصادی خود را با نگرش نظامهای دیگر هم در کارکرد و هم در رویکرد، متفاوت جلوه دهد. ولی در چین فقط طی سالهای اخیر اصلاحاتی در جهت کاهش کنترل دولت بر شرکتها آغاز شده است.
حضور چینیها در اقتصاد آمریکا
حزب خلق هنوز سیطره سنگینی بر تجارت و ایجاد محیطهای کاری بوروکراتیک برای کارکنان چینی دارد. تفاوت این دو نگاه در بسیاری از گزارههای اقتصادی از جمله روشهای مدیریت منابع انسانی نیز نمایان میشود. مستند کارخانه آمریکایی تصویر قابل اعتنا و مهم از این تفاوت نگاه ارائه میدهد. چند روز قبل از کریسمس ۲۰۰۸ کارخانه جنرال موتورز در شهر دیتون ایالت اوهایو تعطیل میشود. در حالی که زندگی و امرار معاش بسیاری از مردم آن منطقه به چرخیدن چرخهای آن کارخانه وابسته بود.
وابستگی تا آنجا که گفته شده با تعطیلی جنرال موتورز ده هزار شغل محلی از بین رفت. فیلم با تصویری از کارخانه تعطیل که حالا برف محیط آن را پوشانده و سکوتی مرگبار آن را فرا گرفته آغاز میشود. کارگران روبروی دوربینها ایستادهاند و از سر استیصال دعا میکنند. دو سال بعد سر و کله چینیها پیدا میشود و کارخانهای با نام فویائو که شیشه اتومبیل تولید میکند در همان منطقه راهاندازی میکنند. با حضور آنان بارقههای امید در دل کارگران آمریکایی روشن میشود و انتظار میرود در کنار کارگران چینی دوباره رونق به زندگیشان بازگردد.
کارگران چینی مقابل کارگردان آمریکایی
اما کنار هم قرار گرفتن دو فرهنگ و دو نگاه اقتصادی در مدیران چینی و آمریکایی چالش جدیدی است که فیلم در جهت تبیین، واکاوی و تاثیر آن بر زندگی کارگران است. به عبارت دیگر چنانکه در ابتدا بیان شد فیلم تلاش میکند تا جدال مدیران دو کشور را در قالب دو دیدگاه فلسفی-سیاسی یعنی سوسیالیسم و لیبرالیسم ارتقا بخشد و انصاف این است که فیلمسازان با پرداختی مویرگی، جزئینگر و بسیار زیرکانه بدون فرو غلطیدن در دام شعارهای رایج سندیکاها و اتحادیههای کارگری، دو طرف ماجرا را در تقابل و در عین حال در جبر همکاری با هم بازنمایی کنند. جایی که آمریکاییها پر حرف در محیط کار، بدون بازده مناسب، خواهان حق اعتراض و آزادی بیان، نق نقو و همواره شاکی نشان داده میشوند و چینیها قانع، کم حرف، ملتزم به اوامر کارفرما، مطیع و پرکار هستند.
اوج این تقابل و کشمکش در ماجرای تشکیل اتحادیه و پیوستن به سندیکای کارگران است. تاکید سناتور آمریکایی در روز افتتاحیه برای پیوستن به سندیکا نیز این تقابل را وارد چالشی جدیتر میکند در حالی که در آن سو مدیران چینی با این رویه مخالفت جدی دارند.
ارزش فیلم، برقراری توازن در روایت خود، بدون باج دادن به طرفین نزاع است. روایت کردن جدال مدیران در جلسات پیدا و پنهان به همراه گزینش روایت برخی کارگران از هر دو طرف در عیانسازی تصمیمهای مدیران بر زندگی شخصی آنان ،فیلم را دارای تعادلی مثالزدنی کرده است که این تعادل نتیجه بهرهگیری هوشمندانه از تدوین نیز است.
جنگ کارگران برای بقا
تمرکز درست دوربین بر چهره کارگران در همه جای مستند آنچنان خودنمایی میکند که گویی بیش از آنکه سیاستهای اعمالی مدیران مهم باشد، این کارگران هستند که باید در کشاکش عزم مدیران با محیط و فضا بجنگند. رهیافت فیلم به عنوان یک مستند برای ثبت واقعیت پیرامون، بهره بردن از تمام ظرفیتهای موجود در مدیوم بیانی خود است.
بنابراین تفاوت نگرشها در مدیران دو کشور و خلق کشمکش میان آنان به جای آنکه به یک پیکار و ستیز بوروکراتیک تقلیل یابد به تصویرسازی از ابعاد زندگی کارگری و تجربه آن در سایه دو نگاه فلسفی-سیاسی ارتقا مییابد.