نگاهی به سینمای رومن پولانسکی(۲) – اندوه را به تصویر درآور!
در روزهای گذار سینمای کلاسیک به مدرن، از شرق اروپا سازی کوک می شود تا به ارکستر سینماگران جهان در آغاز این دوره بپیوندد. یک یهودی لهستانیـفرانسوی به نام رومن پولانسکی که مادرش را در آشویتس از دست داده و پدرش در کمپ یهودیان اسیر شده است.

- سایهی «ماه تلخ»/1992 پیشتر در آثار پولانسکی دیده شده بود؛ هنگامی که در سال 1965 «انزجار» را با بازی "کاترین دونوو" ساخت.
- در روایتهای پولانسکی از وقایع تاریخی مرتبط با یهودیان، میتوان نگاه چند صدایی و به دور از تعصب او را دید.
- برخی از فیلمهای پولانسکی را میتوان واکنش او نسبت به وقایع جاری در زندگی شخصی و اجتماعی او دانست.
در روزهای گذار سینمای کلاسیک به مدرن، از شرق اروپا سازی کوک میشود تا به ارکستر سینماگران جهان در آغاز این دوره بپیوندد. یک یهودی لهستانیـفرانسوی که مادرش را در آشویتس از دست داده و پدرش در کمپ یهودیان اسیر شده است و دوران کودکیاش هر شب در خانهای، برای فرار از گشتاپو و قوانین حاکم بر لهستان اشغالی میگذرد، بیگمان یک کولهپشتی پربار برای داستانگویی در سینما انباشته است.
سایهی «ماه تلخ»/۱۹۹۲ پیشتر در آثار پولانسکی دیده شده بود؛ هنگامی که در سال ۱۹۶۵ «انزجار» را با بازی “کاترین دونوو” ساخت. این فیلم بررسی دقیق و آزارندهی سقوط یک زن در ورطهی جنون بر اثر بیماری جنسی است. دختر کارگر زیبایی به واسطهی ملغمهای از تنهایی و عقدهی جنسی دست به جنایت میزند.*
عناصر مضمونی چاقو در آب با انحطاط و مرگ به شیوهی اروپایی در ماه تلخ در هم میآمیزد. اگر چاقو در آب نمایش رقابت بر سر زن است، ماه تلخ پرترهای از رقابت بر سر پیشیگرفتن در انتقامجویی است. رفتارهای بیمارگونهی یک عشق شهوانی میان زوج آمریکایی-فرانسوی به زعم برخی منتقدان فیلم را به یک کمدی سیاه بدل ساخته است.
حال آنکه شاید بتوان ماه تلخ را دارای فضایی گروتسک دانست. یک مرد آمریکایی ناکام در نویسندگی به پاریس پناه میآورد تا در شهر میراث نویسندگان بزرگ جهان، بتواند اثری را به چاپ برساند. عدم موفقیت شغلی، از او یک انسان وسواسی و شهوانی ساخته است. حرص و آز او در رفتارهای جنسی دوران جوانی به طمع خاطرهبازی برای زوج انگلیسی در دوران میانسالی تبدیل میشود.
ریشهی برخی علایق پولانسکی همچون بسیاری از فیلمسازان در فیلمهایش قابل ردیابی است. او به آب و شناگری علاقهی بسیار دارد؛ چاقو در آب روی یک قایق تفریحی و ماه تلخ در کشتیای مشابه “تایتانیک” میگذرد. “یرژی اسکولیموفسکی” فیلمنامهنویس چاقو در آب اما از آب گریزان بود. گویی مثلث آب، پولانسکی، اسکولیموفسکی به مثلث زن، شوهر و مرد جوان در فیلم تبدیل شده است! پولانسکی تا بهحال فیلمنامهی مستقلی به رشتهی تحریر درنیاورده است.
او غالباً با فیلمنامهنویسان مستقل کار میکند و یا با آنها به همکاری مشترک در فرآیند نگارش فیلمنامه میپردازد. اما در عین حال شخصیت نویسندگان ادبی برای او راز و رمزی دارند و این جذبه در فیلمهایش دیده میشود. شخصیت اصلی ماه تلخ با بازی “پیتر کایت” یک نویسندهی شکستخورده است. این سایه ادامه مییابد تا در یکی از فیلمهای متأخر او با نام «بر اساس یک داستان واقعی»/ ۲۰۱۷ در قامت یک زن نویسندهی مشهور و موفق موجودیت مییابد.
تأثیر فیلم «پرسونا»ی “اینگمار برگمان”/۱۹۶۶ بر پولانسکی در این فیلم مشهود است. جدال درون و بیرون شخصیت زن نویسنده با بازیهای قابل توجه “ایمانوئل سینیه” (همسر دوم پولانسکی) و “اوا گرین” بر اساس یک داستان واقعی را تا حدودی به یکی از آثار متفاوت اما در عینحال مهجور کارنامهی پولانسکی تبدیل میکند. از سویی میتوان این فیلم را اثری سورئال دانست؛ اگر از این منظر به آن نگاه شود که ما در حال تماشای داستانی هستیم که همزمان شخصیت نویسندهی فیلم، در حال نگارش آن است.
روایت یک یهودی
روایت بدون راوی معنا ندارد و روایت یک کارگردان یهودی از آنچه بر یهودیان در طول تاریخ گذشته است، میتواند دریچهای متفاوت را پیش چشمان تماشاگر بگشاید. هر روایتی اعتراف وجود راوی آن است و در روایتهای پولانسکی از وقایع تاریخی مرتبط با یهودیان، میتوان نگاه چند صدایی و به دور از تعصب او را دید. فیلم مشهور و تأثیرگذار «پیانیست»/ ۲۰۰۲ و همچنین آخرین فیلم او «یک افسر و یک جاسوس» میتواند گواهی بر این مدعا باشد.
رویکرد اومانیستی پولانسکی و “رونالد هاروود” فیلمنامهنویس پیانیست، سمفونیای از شخصیتهای انسانی را فارغ از ملیت و مذهب در این فیلم تصنیف میکند. مرور چند نمونه از این شخصیتها نشان از این رویکرد دارد که انسانیت ورای ملاحظات عقیده و خاک میتواند تبلور بیابد. در میان یهودیان مظلوم واقع شده، هستند کسانی که ضد همکیشان خود در مقام پلیس به آلمانها خدمت میکنند و در میان سپاه آلمان هم فرماندهای عالیرتبه است که جان شخصیت اصلی داستان را نجات میدهد و مسحور هنر نوازندگی او میشود.
فردی که اگر چه در سمت خشونت قرار دارد، اما هنر را درک میکند. از سویی دیگر در میان مسیحیان بیطرف، هستند افرادی که جان برکف سعی در کمک به یهودیان دارند و در روی دیگر سکه هم هستند مسیحیان سودجویی که به نام کمک به یهودیان پولی به جیب میزنند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند.
پولانسکی پیانیست را بر اساس داستان زندگی واقعی نوازنده و آهنگساز یهودیـلهستانی “ولداگ اشپیلمن” با بازی درخشان “آدرین برودی” ساخت و در فیلم از موسیقی “شوپن” بهرهی فراوان برد. فصل افتتاحیه و اختتامیه فیلم با موسیقی شوپن و میزانسنهای مشابه، قرینهی تأثیرگذاری را پدید میآورد.
ماجرای “آلفرد دریفیوس” در تاریخ فرانسهی قرن ۱۹ موضوع قابل بحثی است؛ یک افسر یهودی ارتش فرانسه که بیگناه به جاسوسی علیه دولت متهم میشود. “رابرت هریس” نویسندهی کتاب یک افسر و یک جاسوس همکار فیلمنامهنویس پولانسکی در فیلم است و کتاب او برندهی جایزهی کتاب سال بریتانیا شد.
حقیقتجویی، تلاش برای آگاهی از وقایع پنهان مانده در دل تاریخ و رسیدن به منزلت دانایی؛ ویژگی “ادیپ”، قهرمان نمایشنامهی «ادیپوسشهریار» اثر “سوفوکل”، نمایشنامهنویس یونان باستان است. روحیهای که در شخصیت اصلی این فیلم وجود دارد و تا دستیافتن به آن از پای نمینشیند. سرهنگ “ژرژ پیکار” با بازی “ژان دوژار دین” میتواند یکی از شخصیتهای جذاب در ادبیات دراماتیک باشد، چراکه دارای سویههای متناقضی شخصیتی است.
او در دستیابی به حقیقت و نجات فردی بیگناه، انسانی اخلاقی است اما از سویی به رابطهاش با معشوقهی قدیمی خود که حال زنی شوهردار به همراه دو دختر است، ادامه میدهد. او یهودیان را دوست ندارد اما تا مرز از دست دادن جان و شغلش برای اثبات بیگناهی یک یهودی میجنگد. پولانسکی در فیلم یک افسر و یک جاسوس از میزانسنهای هوشمندانهای بهره میبرد. میزانسن دفتر بخش اطلاعات و آمارگیری ارتش فرانسه، یعنی محل کار سرهنگ پیکار عمدتاً از جزء به کل است.
این استفادهی فرمال پیوند محتوایی با این مکان دارد. ساختمانی که هدف اصلی آن بررسی عوامل اطلاعاتی و جاسوسی است. حال آنکه میزانسنهای بیرونی غالباً از کل به جزء هستند. پلان ابتدایی فیلم یک نمای لانگشات با حرکت پن دوربین از راست به چپ آرام آرام ما را از کلیت به جزئیات واقعه نزدیک میکند. قرینهی این نما در جلسهی دادگاه دریفیوس است که اینبار نمای مدیوم شات با پن از چپ به راست تکرار میشود.
اندوه را به تصویر درآور
برخی از فیلم های پولانسکی را میتوان واکنش او نسبت به وقایع جاری در زندگی شخصی و اجتماعی او دانست. پس از حادثهی جنایت وحشیانهی سال ۱۹۶۹ و قتل “شارون تیتِ” بازیگر -همسر باردار- پولانسکی به دست گروه شیطانپرستی چارلز منسن، پولانسکی فیلم «مکبث» را ساخت.
یک اقتباس خشونتبار از نمایشنامهی “ویلیام شکسپیر”. در این فیلم دیالوگ معروفی بیان میشود: اندوه را به کلمه درآور و از انتقامِ بزرگ راه علاجی بساز. انتقام مانیفست فیلم ماه تلخ است. گویی انتقام تنها راه علاج و پیوند میان زوج اصلی فیلم است و اندوه را به کلمه درآور، شاید خلاصهای از فیلم نسبتاً امیدوارانهی پیانیست باشد؛ اندوه و حسرت بیپایان که در عمق چشمان آدرین برودی تمنای امید به آینده را دارد.
* از کتاب تاریخ سینمای جهان جلد دوم/ مدخل سینمای لهستان/ نوشتهی دیوید ا. کوک