نگاهی به سینمای ۵ فیلم ساز کهنسال جهان
برخلاف فیلمسازان موج نو سینمای ایران که با بالا رفتن سن شان، کیفیت فیلمسازی آنها افت کرد، تعدادی از فیلمسازان نام آور جهان، همین سال گذشته، در سنین بالا فیلم های بسیار با کیفیتی ساختند.

سینما دوستان ایرانی که از اواخر دهه ۸۰ با سقوط کیفیت کار فیلمسازان بزرگ نسل موجنو مواجه شده بودند، در ادامه دیدند که کارگردانهای مطرح و باسابقه دهه ۶۰ هم یکییکی در همان گودال میافتند. این غمانگیز بود. خیلیها میگفتند کاش فیلمسازان بزرگ ما مثل ورزشکاران، در اوج خداحافظی میکردند و دیگر فیلم نمیساختند و خیلیهای دیگر میگفتند کاش فیلمسازی هم بازنشستگی داشت تا به این ترتیب، نه آبروی بزرگان این عرصه میرفت، نه بر چهره تعدادی از بهترین خاطرههای سینمایی ما ناخن کشیده میشد.
چرا فیلمسازان بزرگ ایران پس از پا گذاشتن به سالهای دهه ششم و هفتم زندگی، کمکم فروغ گذشته آثارشان را از دست میدادند؟ خوب میدانیم که مسئله دکوپاژ و میزانسن نیست؛ بلکه جهت کلی کارهاست. اما چرا کارها به این سمت میروند که باعث شود نامهای پرآوازه گذشته، چنین با اعتبارشان بازی کنند؟ قضیه غیر از مسائلی که به زندگی شخصی تکتک این افراد بر میگردد، با کمرنگ شدن ایدهها و انگیزهها و دغدغهها در چنین هنرمندانی مرتبط است. انگار آنها تمام قلهها را فتح کردهاند و آرمان محققنشده یا حتی محققشده و قابل حفظی برایشان باقی نمانده است. به عبارتی عامل بیکیفیت شدن سینمای این آدمها، در حقیقت سن و سال بالا نبود، بلکه از بین رفتن هر نوع دغدغهای در آنها بود؛ دغدغههایی که بتواند فرم سینمایی پیدا کند و روی بقیه هم تاثیر بگذارد.
نگاه به پنج فیلمساز مهم و مطرح سینمای جهان که سن و سال بسیار بالاتری از فیلمسازان موجنو ایران دارند اما در همین سال گذشته، فیلمهای بسیار خوب و سرپایی ساختند، نشان میدهد که وجود دغدغه در ذهن یک فیلمساز، حتی میتواند بین ۸۰ تا ۹۰ سالگی او هم باعث خلق شاهکار شود. جوانترین عضو این فهرست، مارتین اسکورسیزی ۷۷ ساله است. کن لوچ ۸۳ ساله، وودی آلن ۸۴ ساله، رومن پولانسکی که امسال ۸۷ ساله شد و کلینت ایستوود که در آستانه ۹۰ سالگی است، دیگر اعضای نامآور در باشگاه کلاسیکهای سینمای سال ۲۰۱۹ هستند.
رومن پولانسکی؛ زاده ۱۸ اوت ۱۹۳۳ در پاریس؛ افسر و جاسوس
رومن پولانسکی ۸۷ ساله که حواشی او راجعبه محکومیتاش به جرم تجاوز در ۴ دهه پیش را تقریباً همه میدانند، سال گذشته فیلمی ساخته نام افسر و جاسوس. این فیلم درباره ماجرای محکومیت دریفوس، افسر آلمانیالاصل ارتش فرانسه در قرن نوزدهم بود و ماجرای آن همچنان به عنوان نقطه عطفی در جریان روشنفکری جهان جزو موارد ارجاع نظریهپردازان علوم انسانی است. پولانسکی اما سراغ بخشی از ماجرا رفته که دغدغه شخصی خود او بوده است.
افسر و جاسوس یک یهودی پذیرفته شده در جامعهای دیگر را نشان میدهد که سیستم قضایی کشور میزبان، با ابزار تعصبات ضدیهودی، میخواهد از او یک قربانی بسازد. کاملا مشخص است که پولانسکی این واقعه را درباره خودش شبیهسازی کرده و و میخواهد تلویحاً بگوید که سیستم قضایی آمریکا چنین کاری با او کرده است. فیلم پولانسکی از این دغدغهمندی شخصی او نیرو گرفته و باعث شده که او در سن ۸۶ سالگی تا این حد سرپا فیلم بسازد.
کن لوچ؛ زاده ژوئن ۱۹۳۶ در نانیتون انگلستان؛ متاسفیم دلتنگیم
کن لوچ، فیلمساز چپگرای انگلیسی، چون از ابتدا دغدغههایش متعلق به جامعه پیرامونیاش بودند نه شخص خودش، همچنان داغ و پرشور و پرحرارت فیلم میسازد. او در انگلستان زندگی میکند که از پایگاههای اصلی جریان سرمایهداری است و برای همین همیشه انگیزه جنگیدن و واکنش نشان دادن را دارد.
کن لوچ در نمایش واقعیتها بسیار بیرحم است و آنها را چنان در صورت مخاطبش میکوبد که دیگر نمیتوان بهشان فکر نکرد. «متاسفیم دلتنگیم» که او در ۸۳ سالگی آن را ساخته، نسل قدیم انگلستان که خودش جزو آنها بوده را نسلی آرمانگرا نشان میدهد، نسلی که جنبشهای کارگری و اقدامات اعتراضی متعددی را ترتیب میداد و نسل جدید که نوجوانان این کشور هستند را هم دارای همان تفکر و نوع نگاه میداند؛ اما نسل میانی جامعه انگلستان، دچار خوشباوری و امید واهی به سیستم سرمایهداری است و برای همین یوغ اسارت بر گردنش میافتد.
مارتین اسکورسیزی؛ زاده نوامبر ۱۹۴۲ در نیویورک؛ مرد ایرلندی
مارتین اسکورسیزی همانطور که خودش هم یکی از چهرههای کلاسیک سینماست با مرد ایرلندی مستقیماً سراغ زنده کردن یک سری از ارزشهای زیباییشناختی در سینمای کلاسیک گنگستری رفت. او در ۲۰۱۹ میلادی فیلمی ساخت که در آن نه خبری از موبایل بود نه لپ تاپ و رایانه. بازیگران فیلم اسکورسیزی هم همگی از ستارههای سالهای دور سینمای آمریکا بودند؛ طوری که قبل از دیده شدن فیلم، شنیدن نام این سه نفر یعنی ال پاچینو و رابرت دنیرو و جو پشی در کنار هم اشتیاق فراوانی را برانگیخت.
پس از نمایش مرد ایرلندی بود که خود اسکورسیزی دغدغههای ساخت فیلمش را به نوعی دیگر در یک جنجال رسانهای مطرح کرد و فیلمهای ابرقهرمانی مارول را شهربازی خواند. او سودای بازگشت به شکوه آن سینمایی را در سر دارد که از جذابیتهای زیباییشناختی عمیقی بهره میبرد؛ نه اینکه با تکنولوژی، هر نوع کمهنری و آسانگیری سرسری مآبانهای را جبران کند. این دغدغه اسکورسیزی هنوز برطرف نشده و او بعد از مرد ایرلندی میخواهد یک وسترن بسازد.
کلینت ایستوود؛ زاده ۳۱ مهٔ ۱۹۳۰ در سان فرانسیسکو؛ ریچارد جول
کلینت ایستوود یکی از شمایلهای کلاسیک سینماست که بسیاری از فیلمسازان امروز، وقتی تصویر او با سیگار برگی در گوشه لب، روی پوستر سهگانه دلار میرفت، حتی پدرانشان به دنیا نیامده بودند. او با این حال وقتی در ۸۹ سالگی ریچارد جول را میسازد، هیچ علامتی از کهولت سن خودش در فیلم قرار نداده و اتفاقاً همه را از این بابت متعجب میکند.
ایستوود یک جمهوریخواه دوآتشه است که در هالیوود ضدترامپ این روزها فیلم میسازد و بیاینکه دفاع مستقیم یا غیرمستقیمی از دونالد ترامپ، یعنی کسی که سینمای آمریکا چند سالی است تمامقد علیهش موضع گرفته بکند، از گفتمان دموکراتها نقد میکند. نمایش خبرنگار خودفروختهای که برای دیده شدن از هیچ کوششی فرو نمیگذارد و اصرار ریچارد روی اینکه همجنسگرا نیست، دو نمونه از این نقدهاست. ایستوود این دغدغهها را همچنان دارد و برای همین است که میتواند در ۹۰ سالگی چنین فیلمی بسازد.
وودی آلن؛ زاده دسامبر ۱۹۳۵ در نیویورک؛ یک روز بارانی در نیویورک
وودی آلن هم مثل پولانسکی با اتهامات اخلاقی درگیر است و اتفاقا او هم یهودی است؛ با این تفاوت که ملیت آمریکایی دارد و محکومیت قضایی ندارد. «یک روز بارانی در نیویورک» فیلم جوانان است و اگر تیتراژ آن دیده نمیشد، ممکن بود به نظر برسد که یک جوان سرخوش و امیدوار به زندگی آن را ساخته است.
پیادهرویهای طولانی در شهر و درگیری با ماجراهای عاشقانه، از ویژگیهای شاخص سینمای آلن است. او شکست در یک رابطه غلط و رسیدن به یک عشق واقعی را در طول پیادهرویهای سینمایی قبلیاش هم بارها نشان داده که «نیمه شب در پاریس» یک نمونه است. حالا او این بار نیویورک را انتخاب میکند که خود آمریکاییها میگویند جان میدهد برای پیادهروی؛ و البته سراغ محلههای جنوب شهر و گانگسترها و خلافکاران معروف نیویورک نمیرود، بلکه به شمال شهر رفته تا متلکهای ریز و هوشمندانهای نثار سینمای آمریکا کند، سینمایی که در موج me too، آلن را سرکوب کرد.