نگاهی به فیلم های سینمای آمریکا با موضوع انتخابات
پیروزی در انتخابات مثل یک مسابقه می ماند و به همین دلیل می شود در بستر چنین موقعیتی، به راحتی یک درام پرکشش خلق کرد. در این لیست به مهم ترین فیلم های آمریکایی می پردازیم که انتخابات را به عنوان بستر اصلی خود برگزیده اند.

اینکه فیلمهای آمریکایی لحن سیاسی-جناحی داشته باشند و در بخشهایی از روایتشان اشارهای به برگزاری انتخابات در این کشور کنند، موردی است که میتوان نمونههای بسیار فراوانی برای آن، خصوصا در سالهای اخیر یافت. «بورات ۲» که محصول ۲۰۲۰ است یک نمونه برای چنین فیلمهایی بهحساب میآید.
از طرفی خیلی از فیلمها بدون اینکه حتی اشاره مستقیمی به انتخابات بکنند، با هدف انتخاباتی ساخته میشوند. «بامبشل» در سال گذشته و «دادگاه شیکاگو ۷» در سال ۲۰۲۰ نمونههایی برای این نوع فیلمها هستند. از این موارد در سینمای آمریکا فراوان است اما غیر از اینها فیلمهایی هم هستند که شاید بشود آنها را به طور مستقیم عنوان آثار ژانر انتخاباتی داد.
در عمده این فیلمها یا خود نامزد انتخابات قهرمان قصه است یا کسی که به شغل او اصطلاحا استراتژیست میگویند و وظیفهاش گفتمانسازی برای نامزدها و خلق و پیشبرد تاکتیکهای تبلیغاتی است. پیروزی در انتخابات مثل یک مسابقه میماند و به همین دلیل میشود در بستر چنین موقعیتی، به راحتی یک درام پرکشش خلق کرد.
فیلم های انتخاباتی یا ضد انتخاباتی
غیر از آمریکا سینمای هند هم درامهای انتخاباتی فراوانی دارد و اصولاً در هر کشوری وقتی به موضوع انتخابات پرداخته میشود، مسائل سیاسی-اجتماعی آن جامعه مطرح شدهاند و در ضمن، این نوع فیلمها بازتابدهنده لااقل بخشی از روح زمانه خودشان هستند. واقعاً بعید است که بتوان فیلمی را در ژانر انتخاباتی پیدا کرد که کاملاً برای سرگرمی ساخته شده باشد و هیچ گفتمانی در پس آن نباشد.
خیلی از این فیلمها در حقیقت با شخصیت اصلیشان سر ناسازگاری دارند؛ یعنی هوادار پیروزی آن نامزد یا موفقیت آن استراتژیستی نیستند که محور روایت قرار گرفته و اتفاقاً دارند چنین آدمهایی را بهشدت نقد میکنند. البته همیشه هدف از چنین چینشی، نقد جامعالاطراف سیاسیون نیست و این یکی از تاکتیکهای مهم و پرکاربرد هالیوود برای این است که یک فیلم، هم موضعگیری سیاسی بکند و هم منصف به نظر برسد.
فیلمهای ژانر انتخاباتی آمریکا از روزگار سینمای صامت وجود داشتهاند و همچنان ساخته میشوند و تعدادی از آنها در زمره آثار شاخص تاریخ سینما در آمدهاند.
بتی بوپ برای ریاستجمهوری ۱۹۳۲
سال ۱۹۳۲، در اوج دوران افسردگی بزرگ آمریکا، برادران فلیشر کارتونی یک حلقهای به نام «بتی بوپ برای ریاستجمهوری» را منتشر کردند که در آن آوازخوان مونثی با لقب بتی، قولهای عجیبی به رایدهندگان میدهد و میگوید: «من وقتی رئیسجمهور بشوم، بوسه بزرگی به شما شهروندان خواهم داد!» این درحالی است که شعارهای رقیب او که نامش آقای هیچکس است، کاهش مالیات و حفاظت از شهروندان است.
مبارزات انتخاباتی بتی به یک توهم سورئال از اتومبیلهایی که از بلوکهای آپارتمانی بالا میروند و یا یک چتر غولپیکر برای محافظت از آمریکا در برابر باران و موارد دیگر تبدیل میشود. اما مهمتر از همه وعدهها برای شهروندانی که تحت قانون ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی در آمریکا زندگی میکنند، یک لیوان بزرگ آبجو است.
البته سازندگان فیلم نمیدانستند که سال بعد قرار است این قانون لغو شود. تصویری که این فیلم از انتخابات نشان میدهد، کاملا مردانه است؛ یعنی اگر دقت کنیم، تمام وعدهها برای مردان داده میشوند. قانون منع مصرف مشروبات الکلی در آمریکا پس از آن تصویب شد که دوازده سال پیش از ساخته شدن این فیلم، زنان این کشور حق رای پیدا کردند و این قانون را به تصویب رساندند.
بوسه بتی هم که وعده اصلی او در انتخابات است، بیشتر به درد مردان میخورد تا زنان! این فیلم در آستانه آن دوره از انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده ساخته شد که به شکست قاطع هربرت هوور، رئیسجمهور جمهوریخواه وقت، توسط فرانکلین روزولت دموکرات انجامید. آمریکاییها روزولت را یکی از رهبران تغییر شکلدهنده ملتشان میدانند و هوور عنوان یکی از بیکفایتترین دولتهای ایالاتمتحده در تاریخ آن را داشته است. نگاه نومیدانه این فیلم تحت تاثیر دوران حکمرانی هوور شکل گرفته است و به طور کل انتخابات را یک سیرک بزرگ میداند.
اسب تیره ۱۹۳۲
در همان سال ۱۹۳۲ که «بتی بوپ برای ریاستجمهوری» ساخته شد، یک فیلم انتخاباتی دیگر هم منتشر شد که نگاهی کاملا مغایر با کارتون برادران فلیشر داشت. این فیلم «اسب تیره» به کارگردانی آلفرد ای.گرین بود که در آن مخاطب همراه با استراتژیست کمپین دموکراتها، شاهد پیروزی بر جمهوریخواهان است.
این فیلم کاملا متعلق به کمپین دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آن دوره بود و هر چند فیلم برادران فلیشر هم به دلیل زمامداری بد هوور از جمهوری خواهی دلزده بود، این تفاوت را با فیلم آلفرد گرین داشت که از تغییر کاملا مایوس نمیشد. ماجرا از این قرار است که کنوانسیون حزب پیشرو برای انتخاب فرماندار به بنبست رسیده است، بنابراین هردو طرف کشمکش، «اسب تیره» یعنی مردی به نام زاخاری هیکس (گای کیبی) را نامزد خود میکنند.
کی راسل (بت دیویس) پیشنهاد میکند هال بلیک را بهعنوان مدیر کمپین او استخدام کنند. اما ابتدا باید او را به دلیل عدمپرداخت نفقه از زندان بیرون بیاورند. بلیک (وارن ویلیام) دفتر و مربیان هیکس را سازماندهی میکند و به او میآموزد که در مناظرات چگونه به سوالات پاسخ بدهد. در این میان بلیک ماجرای عاشقانهای پیدا میکند، هیکس پیروز میشود و بلیک و معشوقهاش برای مدیریت کمپین دیگری راهی نوادا میشوند.
وضعیت کشور ۱۹۴۸
«وضعیت کشور» به کارگردانی فرانک کاپرا، محصول سال ۱۹۴۸، یکی از فیلمهای انتخاباتی آمریکا در دورهی پس از جنگ جهانی دوم است که در آن به سیاق بسیاری از فیلمهای پس از جنگهای فاتحانه، به افول آرمانگرایی و ملکه شدن مادیگرایی روزمره، نقد میکند. این فیلم درباره ویرانی یک شخصیت آرمانخواه در برخورد با مقوله قدرت است.
کی تورندیک (آنجلا لانسبری)، صاحب یک روزنامه بزرگ جمهوریخواه، قصد دارد بهعنوان یک قدرت پشت پرده، معشوق خود گرانت متیوز (اسپنسر تریسی) را رئیسجمهور آمریکا کند. او قصد دارد از نفوذ زنجیرهی روزنامههای خود برای به بنبست رساندن کنوانسیون ملی جمهوریخواهان استفاده کند، بنابراین ماتیوز را به جای تعدادی از چهرههای مطرح دیگر در حزب جمهوریخواه، بهعنوان کاندیدای این حزب جا میاندازد.
ابتدا متیوز نسبت به ایده کاندیدا شدن برای ریاستجمهوری شک دارد، اما تورندیک، به همراه دو نفر دیگر او را ترغیب میکنند که با انجام یک تور سخنرانی، فضا را آزمایش کند. تورندیک که در حقیقت مثل یک شیطان وسوسهگر عمل می کند، معتقد است جاهطلبی و موفقیت به زودی متیوز را برای انجام این کار مجاب میکنند.
آنها درباره متیوز به هم میگویند “او از یک چشم با دید آرمانگرایانه نگاه میکند و از چشم دیگر نگاه جاهطلبانه دارد”. این جمله نه تنها توصیفی از یک شخصیت خیالی به نام گرانت متیوز، بلکه وصف نمادین دوران پس از جنگ در آمریکاست. کمکم متیوز وسواس رئیسجمهور شدن را پیدا میکند و کاملا تسلیم هر کاری میشود که از او میخواهند انجام بدهد و این زوال شخصیت آرمانخواه او بهنفع جنبههای جاهطلب شخصیتش است.
بعدها در دوره جنگ ویتنام، مایکل ریچی، فیلم نامزد (۱۹۷۲) را با بازی رابرت ردفورد ساخت که نسخه بدبینانه و ناامیدکننده همین روایت درباره به خطر افتادن رویکردهای ایدهآلگرایانه بود.
بهترین مرد ۱۹۶۴
بهترین مرد فیلمی کمدی-درام به کارگردانی فرانکلین جی. شافنر است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. این فیلم اگرچه انتخابات درونحزبی، در یک حزب خیالی را نمایش میدهد، اما بهطور واضحی این حزب خیالی را نمادی از کلیت پالت سیاسی آمریکا قرار داده است. بهترین مرد به شکلی عجیب، اتفاقات سیاسی ۴ سال پس از خودش را پیشبینی کرده بود؛ یعنی دخالت رئیسجمهور پیشین آمریکا در یکی از انتخابات معاصر این کشور.
لیندون بی جانسون دموکرات، برای دور دوم ریاستجمهوری کاندید نشد و حزب او نتوانست نامزد دیگری را هم به کاخ سفید بفرستد؛ اما نکته حیرتانگیزتر درباره این فیلم، بعضی شباهتهای آن با انتخابات سال ۲۰۱۷ آمریکاست که البته پایان متفاوتی دارد. در ماه مه ۱۹۶۴، وزیر سابق امور خارجه، ویلیام راسل (هنری فوندا) و سناتور جو کانتول (کلیف رابرتسون) دو نامزد اصلی برای نامزدی ریاستجمهوری یک حزب سیاسی خیالی هستند.
راسل یک روشنفکر اصولی است اما بیاحتیاطیهای جنسی و کمتوجهی به همسرش آلیس (مارگارت لیتون) او را با فضای متعارف جامعه بیگانه کرده است (این مورد بهشدت یادآور رابطه بیل و هیلاری کلینتون است). علاوه بر این، او یک شکست عصبی و روحی از دوران گذشته دارد. کانتول (که گور ویدال، نویسنده فیلمنامه، بعدها گفت براساس ریچارد نیکسون نوشته شده بود) خود را سیاستمداری مردمی و البته پوپولیست و یک میهنپرست معرفی میکند که در تلاش برای پایان دادن به «شکاف موشکی» (عبارت جذاب کمپین کندی) است.
او یک فرصتطلب بیرحم است و حاضر میشود برای کسب نامزدی نهایی حزب، به هر راهی متوسل شود. هیچکس تحمل دیگری را ندارد. هیچ یک از این دو نفر معتقد نیستند که رقیب او صلاحیت ریاستجمهوری را دارد. موازی با این اتفاقات، همسر جذاب و جاهطلب کانتول (ادی آدامز) به طور فعال درحال مبارزات انتخاباتی است و همسر راسل وانمود میکند که با ازدواج آنها همه چیز خوب است.
نامزدها سعی میکنند نمایندگان بلاتکلیف را تحتتاثیر قرار دهند، راسل به اصول آنها متوسل میشود و کانتول با استفاده از باجخواهی این کار را میکند. نهایتا با ادامه رأیگیری، هیچکس آرای کافی برای پیروزی را ندارد. در آخر هر دو نفر کنار میروند و حمایت خود را پشتسر شخصی به نام مروین قرار میدهند تا همه چیز برای تحقق دموکراسی آمریکایی ختم به خیر میشود.
قدرت ۱۹۸۶
قدرت فیلمی به کارگردانی سیدنی لومت و نویسندگی دیوید هیملستین محصول سال ۱۹۸۶ است که ستارههایی ازقبیل ریچارد گییر، جولی کریستی، جین هکمن، ای. جی. مارشال و دنزل واشنگتن (البته در دورانی که به شهرت امروز نرسیده بود) در آن بازی کردهاند. این فیلم درباره یک مشاور سیاسی قدرتمند و موفق به نام پیت سن جان (با بازی ریچارد گییر) است که سیاستمداران سراسر کشور جزو مراجعانش هستند.
او وقتی دوست و مشتری قدیمیاش، تصمیم میگیرد که سیاست را کنار بگذارد، بلافاصله برای کمک به جروم کید، مردی که قرار است جای او را بگیرد انتخاب میشود. سنت جان با آرنولد بیلینگز (دنزل واشنگتن) درگیر میشود. آرنولد بیلینگز یک متخصص روابطعمومی است که شرکت کید او را استخدام کرده.
تحقیقات سنت جان در زمینه پیشینه کید باعث میشود بیلینگز سراغ بعضی مسائل شخصی جان برود و این اقدامات جان را مجبور میکند که خودش و آنچه را به آن تبدیل شده است، بررسی کند و به این فکر کند که آیا همسر سابق او الن فریمن (جولی کریستی) و شریک سابقش ویلفرد باکلی (جین هکمن) درست فکر میکنند که موفقیت او بیشتر به خاطر استثمار دیگران است؟ قدرت که به پشت پرده دنیای تبلیغات و عرصه سیاست میپرداخت، مانند بسیاری از فیلمهای قبلی لومت، فساد، سوءاستفاده، بازی قدرت و نقش مزورانه وسایل ارتباط جمعی آمریکا در تعیین مهرههای سیاسی را نشان میداد و از نمونه فیلمهای انتخاباتی آمریکا در دوران جنگ سرد به حساب میآید.
وسوسهانگیز ۲۰۲۰
با شروع قرن بیست و یکم، بر خلاف تمام دورههای قبلی سینما، این بار لابی دموکراتها تبدیل به جریان غالب در سینمای آمریکا شد و از همین رو، فیلمهایی که از منظر ژانری مرتبط با موضوع انتخابات باشند، بسیار کمرنگ شدهاند. جمهوریخواهان بیشتر به دشمنان خارجی آمریکا حمله میکردند اما دموکراتها گاهی جمهوریخواهان را دشمنی مهمتر از خارجیها جا میزنند.
به همین جهت فضای سینمای آمریکا در این ۲۰ سال، هر روز جناحیتر شده، اما فیلمها غالباً به طور مستقیم سراغ موضوع انتخابات نمیروند. یک فیلم انتخاباتی که در قرن ۲۱ ساخته شده و مربوط به همین سال جاری است، میتواند نمونهای از وضعیت ضعیف شده این ژانر تحت شرایط موجود در سینمای آمریکا باشد.
«وسوسهانگیز» به کارگردانی جان استوارت و با بازی استیو کارل، درباره یک استراتژیست تبلیغاتی حزب دموکرات است که میخواهد به هر ترتیبی شده، در شهری که همیشه جمهوریخواهان پیروز رقابتهای انتخاباتیاش بودند، یک دموکرات را به قدرت برساند. او ویدیویی از یک کهنهسرباز آمریکایی میبیند که با لحنی استوار و باجذبه، درباره عدم تبعیض نژادی در یک محفل محلی صحبت میکند.
این شخص به نظر مناسبترین گزینه برای دموکراتها میرسد چون هم مخالف تبعیض نژادی است و حرفهای دموکراتمآبانه میزند و هم به دلیل کهنهسرباز بودن و اعتباری که در آن شهر کوچک دارد، مردم جمهوریخواه آن منطقه ممکن است انتخابش کنند. کمپین کهنهسرباز باعث میشود حزب جمهوریخواه به شهردار قبلی منطقه برای نباختن در رقابت، مبالغ بالایی بپردازد. در پایان فیلم مشخص میشود که این یک نمایش از پیش طراحی شده توسط مردم شهر، برای جذب بودجههای عمرانی به سمت منطقه محروم شان بوده است.