بررسی نسبت میزان مخاطبان و فیلم دیدن آن ها در سینمای ایران
دهه ۹۰ دوران خوبی برای سینمای ایران نبود و مخاطبان آن مرتب کمتر و کمتر شدند؛ اما در اواخر این دوره رفته رفته خود انتقاد هایی زبانگرد کارشناسان و عوامل سینما شد که می توانست امید به بهبود و تغییر در آینده را ایجاد کند و زنده نگه دارد.

خیلیها مبدا تاریخ سینمای ایران را ورود دوربین سینماتوگراف به کشور توسط ناصرالدین شاه میدانند؛ اما دقیقتر اگر نگاه کنیم، سینمای ایران از سال ۱۳۲۸ شکل گرفت. پیش از آن هم در ایران سالنهای نمایش فیلم دایر شده بود که این مصادف با اتفاقات مشروطه اول میشد و حواشی متعددی داشت.
حسن هدایت که در حوزه مشروطه پرکارترین فیلمساز ایرانی است، در گراند سینما (۱۳۶۷) به همین قضیه از زاویهای طنز پرداخته است. در همان فیلم میشود مقداری به چگونگی ارتباط اولیه مردم ایران با سینما پی برد. بعد از مشروطه دوم و روی کار آمدن رضاخان پهلوی، اصلاحات چکمهای و مدرنیزاسیون زورکی ایران، دیگر بحث سینما رفتن مردم را هم شامل میشد. رضاخان دستور داده بود مردم و متدینین را به زور به سینما ببرند تا بفهمند که در آنجا خبری از اجنه نیست.
طبیعتا این یک بهانه بود و متدینین از ترس جن نبود که به سینما نمیرفتند. مسئله به سنتهای ایرانی بر میگشت که هنوز با سینما همساز نشده بود. بالاخره از ۱۳۲۸ به این طرف، سینمای ایران کارش را به طور جدی آغاز کرد و این مصادف با پهلوی دوم بود. حالا ارامنه ایران بودند که بار اصلی فیلمسازی در این کشور را به دوش میکشیدند.
فیلمفارسیها وارد شدند
یکی از این ارامنه به نام ساموئل خاچیکیان، رفتهرفته به غولی در صنعت فیلمسازی تبدیل شد و سینمای پرمخاطبی پیدا کرد. ادامه ماجرا را خلاصهاش که بکنیم؛ پس از انقلاب سفید محمدرضا پهلوی و تلاش او برای مدرن کردن روستاییها، در مناطق جنوبشهر تهران که مهاجران ساکنشده شهرستانی بخش اعظم جمعیت آن بودند، سالنهای نمایش فیلم تاسیس شد.
در شهرستانها هم همینطور. مخاطبان جدید، سینمای جدیدی پدید میآورند و ناگهان گنج قارون در سال ۱۳۴۴ مسیر سینمای ایران را عوض کرد. سینمای خاچیکیان کنار رفت و چیزی که بعدها به فیلمفارسی موسوم شد، وسط آمد. بعد کمکم نوبت به قیصر مسعود کیمیایی در ۱۳۴۸ رسید و سینمای ایران باز هم دچار شوک جدیدی شد.
حالا ما موج نو هم داشتیم و نسخههای سرگرمکننده اما ایدئولوژیکی مثل سینمای کیمیایی هم بود؛ ولی فیلمفارسی کار خودش را میکرد و جریان غالب بود. به سالهای ۵۶ و ۵۷ که میرسیم، جدا از بحث انقلاب اسلامی، سینمای ایران کاملا ورشکسته است. انقلاب پیروز میشود و حالا نوع جدیدی از سینما به میدان میآید.
دهه ۷۰ و رونق سینمای دفاع مقدس و سینمای سیاسی
سینمای دهه ۶۰ که تاریخ آن به لحاظ تحلیلی حجیمتر از تمام دورانهای پیش و پس از خود است، بهرغم تمام حرف و حدیثهایی که در موردش وجود دارد، یک دوران طلایی است. در این دوره ستارهسازی در سینما ممنوع است؛ اما با وجود یک جنگ تمامعیار، مخاطبان سینما از هر دورهای بیشتر هستند.
بعد دهه ۷۰ را داریم که دهه عشق، دهه سینمای دفاع مقدس و دهه سینمای سیاسی هم اسم گرفته است. در این دوره هم آثار خوبی ساخته شد اما فیلمهای دختر پسری هم از همین دوره سر برآوردند. دهه ۸۰ نسبت به دوره قبلیاش ضعیفتر بود؛ هرچند اخراجیهای ۱ و ۲ مخاطبان فراوانی پیدا کرد و پای طیف جدیدی از مخاطبان به سینما باز شد و البته آثار اصغر فرهادی هم توجه طبقه متوسط ایران را جلب کرد.
دهه ۹۰ دوران خوبی برای سینمای ایران نبود و مخاطبان آن مرتب کمتر و کمتر شدند؛ اما در اواخر این دوره رفتهرفته خود انتقادیهایی زبانگرد کارشناسان و عوامل سینما شد که میتوانست امید به بهبود و تغییر در آینده را ایجاد کند و زنده نگه دارد. بیاییم یک نگاه کلی به چهار دهه گذشته که دادههای آماری نسبتاً بیشتری دربارهاش وجود دارد بیاندازیم تا نسبت سینمای ایران و مخاطبان آن طی دورههای مختلف تا حدودی مشخص شود.
تهرانیزه شدن سینما و کاهش مخاطبان
از سال ۱۳۶۴ به اینسو که بنیاد فارابی شروع به ثبت دادههای آماری در سینمای ایران کرد، هرچه به سمت اواخر دهه شصت میآییم، نسبت مخاطبان شهرستانی در مقایسه با تهرانیها در حال بهبود است. از سال ۶۸ به بعد یک افت مخاطب در سینمای ایران وجود دارد اما این نسبت بین تهران و شهرستان تغییر نمیکند.
سینمای ایران در سال ۶۸ که نقطه تحول در سیاستگذاریهای کلان کشوری و به تبع آن امور فرهنگی بود، بیشتر از ۸۰ میلیون مخاطب داشت. جمعیت ایران در آن سالها حدود پنجاه میلیون نفر بود و حالا بیشتر از هشتاد میلیون نفر است. این یعنی در دهه شصت، هر ایرانی بیش از یک و نیم بار در سال به سینما میرفته؛ در حالی که سال ۱۳۹۶، تعداد مخاطبان سینما ۲۰ میلیون نفر تخمین زده شد و در ۱۳۹۷ اعلام شد که ۹۱ درصد از مردم، در طول سال، حتی یک بار هم به سالن سینما نرفتهاند.
در دهه شصت، از بین ده سالن پرفروش سینمای ایران (در کل دهه)، تنها یک سالن (سینما آزادی) به تهران تعلق داشت که در رتبه نهم قرار میگرفت و دقیقا این آمار در دهه هفتاد هم تکرار میشود؛ اما ناگهان از سال ۷۶ به این سو سیاستها تغییر میکند و طبقه متوسط شهری اهمیت ویژهای مییابد. در ابتدای سال ۱۳۷۶ نسبت مخاطبان تهرانی سینما به شهرستانیها ۲۷ درصد بود و در سال ۱۳۸۴ این رقم به ۵۴ درصد، یعنی دو برابر هشت سال پیش رسید.
تهران در صدر مخاطبان سینما رو
به دهه هشتاد که میرسیم، از میان ده سالن پرفروش کشور، رتبههای اول تا سوم به تهران تعلق دارد. رتبههای پنجم و ششم و هشتم همینطور. مسلم است که تمرکز شدید سالنهای نمایش در شهر تهران که در این سالها اتفاق افتاد، باعث تغییر کیفیت فیلمسازی در ایران هم شد؛ طوری که فیلمها متناسب با ذائقه بخش جمعیتی بهخصوصی از کشور بودند نه همه مردم ایران.
در دهه نود، هر ده سالن پرفروش سینمای ایران تهرانی هستند و گاهی در بعضی سالها سینما هویزه مشهد هم تا میانههای جدول بالا میآید. در پایان سال ۹۶، آمارها نشان میداد کلیت مخاطبان سینما نسبت به پایان سال ۶۸ به یکچهارم کاهش پیدا کرده و این درحالی است که رشد جمعیت و رشد شهرنشینی و بالا رفتن میانگین تحصیلات در کشور، باید مخاطبان سینما را در این سالها حداقل چهار برابر میکرد. ظاهرا تهرانیزه شدن سینمای ایران، بیشتر از هرچیز دیگری به سبد مشتریانش صدمه زده و باعث کاهش آن شده است.
پر مخاطبترینها؛ از اوج تا افول سینمای ایران طی ۳۰ سال
«عقابها» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، پرمخاطبترین فیلم تاریخ سینمای ایران است که حدود ۱۰ میلیون و ۱۵۰ هزار مخاطب داشته است. البته این تعداد مخاطب در نتیجه ۱۶ سال اکران مستمر از سال ۶۴ تا ۷۹ به دست آمده است. عقابها تنها فیلم سینمای ایران است که برای دو سال پیاپی (۶۴ و ۶۵) به رتبه پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلم سال رسید.
ضمن اینکه رکورد طولانیترین اکران سینمای ایران هم در اختیار همین فیلم است. اگر با توجه به نرخ تورم، فروش این فیلم را با قیمت بلیت ۲۰ هزار تومانی سال ۹۹ محاسبه کنیم، به رقم ۲۰۲ میلیارد و ۹۱۵ میلیون و ۲۸۰ هزار تومان میرسیم.
طبق همین شیوه محاسبه، «افعی» به کارگردانی محمدرضا اعلامی، دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران است. این فیلم طی ۸ سال اکران مستمر (۷۲ تا ۷۹) توانست ۶ میلیون و ۳۵۶ هزار و ۷۱۷ نفر مخاطب داشته باشد. ارزش گیشه این فیلم طبق بلیت سال ۹۹، ۱۲۷ میلیارد و ۱۳۴ میلیون و ۳۴۰ هزار تومان است.
اخراجیها ۲ پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران
البته از منظری دیگر، «اخراجیها ۲» پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران است چرا که تنها طی یک سال نمایش توانست ۵ میلیون و ۳۲۹ هزار مخاطب داشته باشد. تعداد مخاطبان «عقابها» در نخستین سال اکران (۱۳۶۴)، ۳ میلیون و ۲۴۶ هزار نفر و تعداد مخاطبان «افعی» در اولین سال نمایش (۱۳۷۲)، ۴ میلیون و ۵۱۹ هزار نفر بوده است.
البته در بررسی این آمارها، باید به ازدیاد جمعیت کشور طی دهههای مختلف نیز توجه داشت. اگر رقم فروش فیلم با قیمت بلیت سال ۹۹ را محاسبه کنیم، به عدد ۱۰۶ میلیارد و ۵۶۵ هزار و ۹۴۰ هزار تومان میرسیم که چون این میزان فروش، تنها طی یک سال رقم خورده، میتوان «اخراجیها ۲» را پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران عنوان کنیم.
اینکه آیا اخراجیها هم میتوانست در صورت ادامه اکرانش مثلا به مدت ۸ یا ۱۶ سال، همچنان مخاطب داشته باشد و به رکورد آثاری از قبیل عقابها و افعیها برسد، چیزی نیست که بشود با اطمینان در موردش صحبت کرد. اما نکتهای که میتوان با اطمینان از آن سخن گفت، این است که اخراجیها به دلیل تواناییاش در جذب مخاطبان شهرستانی توانست به این رکورد برسد؛ همانطور که افعی و عقابها بدون فروش شهرستانشان به هیچ وجه در این جایگاه قرار میگرفتند.
واضح است که اخراجیها تنها مدلی از فیلمسازی نیست که در شهرستانها با استقبال مواجه میشود؛ اما لااقل یکی از آنها هست. توجه به این نکته هم بد نیست که سال ۶۸، یعنی سالی که مخاطبان سینمای ایران ۸۰ میلیون نفر بودند، ۵۸ فیلم در کشور تولید شد اما سال ۱۳۹۸ که این رقم به زیر ۲۰ میلیون مخاطب رسید، تعداد فیلمهای ساخته شده تا عدد ۱۱۴ بالا آمده بود. این اعداد و ارقام یک ساختار تولیدی نامتناسب با گیشه و سیستم عرضه و تقاضای معیوب را طی سالهای اخیر نشان میدهد.