نگاهی به سینمای ایرج طهماسب
ایرج طهماسب یک نمونه بی نظیر از هنرمند وارسته و کاربلد به حساب می آید؛ مردی که در قامت آقای مجری حدود چهار دهه برای فرهنگ و برنامه سازی کشورش تلاش کرده است.

- طهماسب که در رشته تئاتر دانشگاه تهران تحصیل کرده، فعالیت هنری خود را با بازیگری در سینما آغاز کرد.
- در میان آثاری دهه شصتی او، پروژههای ماندگاری همچون «خونه مادربزرگه»، «مدرسه موشها»، «آیینه» و «آرایشگاه زیبا» به چشم میخورد.
- ایرج طهماسب از زمانی که از یک سو به حمید جبلی و از سوی دیگر به کلاه قرمزی گره خورد، یک گونه نادر و بسیار دلنشین را در دنیای تصویر این مرز و بودم بنیاد نهاد.
- طهماسب جاافتاده و باتجربه، امروز مهمترین چهره برنامهسازی کودک در تاریخ سینمای ایران محسوب میشود که متاسفانه راهش را کسی ادامه نداد.
نسل جدید و امروزی شاید تصویر روشنی از آن آقای مجری معروف نداشته باشد و ایرج طهماسب را صرفا به چشم یک نوستالژی نگاه کند. در میان متولدین دهههای پنجاه و شصت اما، ایرج طهماسب یک نمونه بینظیر از هنرمند وارسته و کاربلد به حساب میآید؛ مردی که در قامت آقای مجری حدود چهار دهه برای فرهنگ و برنامهسازی کشورش تلاش کرده است.
طهماسب که در رشته تئاتر دانشگاه تهران تحصیل کرده، فعالیت هنری خود را با بازیگری در سینما آغاز کرد و در سال ۱۳۶۴ با ایفای نقش در «آن سوی مه» منوچهر عسگرینسب و «خط پایان» محمد علی طالبی خودش را به سینما و تلویزیون ایران معرفی کرد. در عرصه سینما، تا اواخر دهه شصت به همان کار بازیگری مشغول ماند و در آثار عموما متوسطی بازی کرد که از مهمترین آنها میتوانیم به «روز باشکوه» کیانوش عیاری، محصول ۱۳۶۷، اشاره کنیم. به موازات این حضور سینمایی اما، ایرج طهماسب در تلویزیون هم فعال بود. همکاریهایش در مقام بازیگر و عروسکگردان با چهرههایی همچون مرضیه برومند به او کمک کرد تا گمشدهاش را پیدا کند: برنامهسازی کودک که در آن تبحری باورنکردنی داشت.
سلطان عروسکها
کارنامه تلویزیونی ایرج طهماسب در دهه شصت به وضوح نشاندهنده هوش بالای اوست. در میان آثاری که طی آن دوران در آنها اثرگذار بوده، پروژههای ماندگاری همچون «خونه مادربزرگه»، «مدرسه موشها»، «آیینه» و «آرایشگاه زیبا» به چشم میخورد که هر کدامشان اثری جاودانه در تاریخ تلویزیون به شمار میروند. پایان این دهه نیز با ورود رسمی ایرج طهماسب به عرصه کارگردانی و تولید مجموعه دوستداشتنی «النگ و دولنگ» به پایان رسید تا آقای مجری برای سال ۱۳۷۰ و مهمترین اتفاق زندگیش آماده شود.
طهماسب که یک دهه در تلویزیون با کار کودک انس گرفته بود، در ابتدای دهه هفتاد با همکاری دوست و همراه ابدیاش حمید جبلی، برنامه «صندوق پست» را روی آنتن برد؛ مجموعه بهظاهر ساده و ویژه گروه سنی کودک و نوجوان که هم از قالب شخصیتی جدید ایرج طهماسب با شمایل و ویژگیهای بدیع و محبوبی تحت عنوان «آقای مجری» رونمایی کرد و هم یک موجود حیرتانگیز و سراپا خلاقیت را به مخاطب معرفی نمود که تا سه دهه بعد و در میان هجوم ترسناک تکنولوژی، باز هم میتوانست آدمها را از هر سن و سالی جلوی تلویزیون میخکوب کند.
صحبت از کلاه قرمزی است؛ شخصیتی که با ایرج طهماسب خلق شد و با هوشمندی عجیب او و همکارش حمید جبلی سرپا ماند، به سینما رفت، فروشهای عجیب و غریب را در گیشه ثبت کرد، به تلویزیون برگشت، با لشکری از عروسکهای مختلف و جذاب همراه شد و همیشه خانوادههای ایرانی را به وجد میآورد. «صندوق پست» در زمینه ایدهپردازی نیز با استفاده از روشهای تربیتی فکر شده و علمی (شیوه غیرمستقیم و پرهیز از نصیحت کودک، با بهرهگیری از تکنیکهای نمایشی)، اثر مهمی در تاریخ تلویزیون ایران بود که مرزهای برنامهسازی کودک را کیلومترها جابجا کرد.
خالقان کلاه قرمزی و پسرخاله
ایرج طهماسب از زمانی که از یک سو به حمید جبلی و از سوی دیگر به کلاه قرمزی گره خورد، یک گونه نادر و بسیار دلنشین را در دنیای تصویر این مرز و بودم بنیاد نهاد که متاسفانه پس از خودش هیچکسی نتوانست آن راه را ادامه دهد. او همان کاراکترهای جاافتاده «صندوق پست» را به سینما برد و اولین حضورش در این مدیوم به تولید «کلاه قرمزی و پسرخاله»، محصول ۱۳۷۳، انجامید. اثری به معنای واقعی کلمه منحصر بهفرد که به دلیل شرایط خاص گیشه و فقدان اطلاعات آماری دقیق در آن زمان، فقط میدانیم که فروشی حیرتآور را به ثبت رسانده.
حضور درخشان عروسک شیرینی به نام «پسرخاله»، که خود حمید جبلی، علاوه بر کلاه قرمزی، صحبت کردن به جای او را هم عهدهدار بود، در کنار متن قدرتمند و ویژگی موزیکال بودن که در آن زمان بسیار جدید و جالب توجه مینمود، این فیلم را به یکی از موفقترین آثار سینمایی کودک و خانواده در تاریخ ایران تبدیل کرد.
شش سال بعد، ایرج طهماسب یک فیلم عروسکی دیگر با نام «یکی بود، یکی نبود» را روی پرده برد که باز هم اثری عروسکی و جذاب بود؛ اما طبیعتا موفقیت «کلاه قرمزی و پسرخاله» را تکرار نکرد. اهمیت فیلم دوم طهماسب در این بود که ساختار فیلم ایجاب میکرد که محل رفتوآمد تعداد زیادی عروسک باشد و انگار از این فیلم بود که طهماسب و جبلی تازه فهمیدند چه قابلیتهای ناشکفتهای در زمینه طراحی و استفاده از عروسکها دارند.
از شیرینی فروشی تا باغ هلو
علاوه بر این، یک سال بعد نیز، فیلم «دختر شیرینی فروش» به کارگردانی ایرج طهماسب اکران شد که اثری قابل قبول و کمدی بود که طنزش ابدا نسبتی با ابتذال نداشت و یک کمدی باوقار و خانوادگی به شمار میرفت. «دختر شیرینی فروش» با حضور گرم حمید جبلی در نقش پدر ایرج طهماسب، به موفقیت چشمگیری در گیشه رسید و اهمیتش در کارنامه طهماسب این است که توانایی عرضه کمدی مودب در حد و اندازههای مورد نظر این فیلمساز را برای خودش به اثبات رساند. اکران «دختر شیرینی فروش»، با فاصلهای کوتاه از «یکی بود، یکی نبود»، زوج طهماسب و جبلی را در این مورد به یقین رساند که ترکیب کمدی موزیکال با کاراکترهای عروسکی فرمولی است که در آن تبحر دارند.
از فیلم متوسط «زیر درخت هلو» که بگذریم، طهماسب در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۹۰ به ترتیب دو قسمت دیگر از سهگانه کلاه قرمزی را روی پرده برد که به ترتیب «کلاه قرمزی و سروناز» و «کلاه قرمزی و بچه ننه» نام داشتند. این دو فیلم با ترکیب کمدی باوقار و خصیصه موزیکال بودن، حول همان کاراکترهای عروسکی قبلی و آقای مجری همراه با عروسکهای جدیدی که یکی پس از دیگری از راه میرسیدند و به دل مینشستند، با استقبال خوب مردم مواجه شدند.
کلاه قرمزی به تلویزیون آمد
اما احتمالا مهمترین دلیل توفیق ایرج طهماسب در سینما و این سهگانه عروسکی، پشتوانه غنی او در تلویزیون است. او به موازات اکران این فیلمها طی سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۷ در تلویزیون مشغول تدارک و پخش هشت سری از مجموعه «کلاه قرمزی» بود که تا همین اواخر هم پخش میشد و مورد توجه کوچک و بزرگ قرار داشت. طهماسب معمولا کاراکترهای عروسکی خود را در تلویزیون خلق میکرد و آنها را در همان مدیوم حسابی به بلوغ میرساند تا پس از ایجاد زمینه ذهنی و آشنایی نسبی مخاطب با آنها، آماده نمایش بر روی پرده سینما شوند.
ایرج طهماسب در دوران فعالیتش در سینما سه بار هم با محمد حسین لطیفی در «عینک دودی» به عنوان بازیگر و در دو فیلم «دختر ایرونی» و «خوابگاه دختران» به عنوان نویسنده همکاری کرد که هر سه فیلم آثاری آبرومند و قابل قبول در زمان خودشان بودند. او پس از اکران آخرین فیلمش در سینما، یعنی «کلاه قرمزی و بچه ننه» به دلایلی که احتمالا هیچکس نمیداند، قید پرده نقرهای را زد و تمرکزش را به همان مجموعه سریالی کلاهقرمزی در تلویزیون معطوف کرد.
خوشبختانه در طی این سالها و از کنار همان مجموعه عروسکی به ظاهر ساده، طهماسب به ظهور یا اوجگیری چهرههای مهمی در سینما و تلویزیون ایران یاری رساند. جدای از هنرمندانی همچون محمد بحرانی، احسان کرمی، بهادر مالکی، کاظم سیاحی، علی سرابی و محمدرضا هدایتی که هر کدامشان امروز وزنهای به مراتب مهمتر از یک صداپیشه در سینما و تلویزیون ایران به شمار میروند، آقای مجری در شکوفا شدن چهرهای به نام هوتن شکیبا هم تاثیری انکارناپذیر داشت که امروز یکی از بهترین بازیگران ایران است.
مهمترین برنامهساز حوزه کودک
ترکیب دلنشین عواملی همچون کمدی باوقار، توجه ویژه به جنبههای سمعی یک اثر تصویری، آشنایی با ذائقه مخاطب، تسلط به خلق فانتزیهای جذاب بومی، طراحی دقیق و هوشمندانه کاراکترهای عروسکی و مهمتر از همه دغدغهمند بودن در حوزههای تربیتی و فرهنگی، باعث شده کارنامه ایرج طهماسب وزنی به مراتب سنگینتر از تعداد فیلمها و جوایز سینمایی او داشته باشد.
طهماسب جاافتاده و باتجربه، امروز مهمترین چهره برنامهسازی کودک در تاریخ سینمای ایران محسوب میشود که متاسفانه راهش را کسی ادامه نداد. مردی که هجوم تکنولوژی و انیمههای چندبعدی نتوانسته بود ذرهای از اعتبار و نفوذ عروسکهای ابریاش کم کند، زیر انبوه ناملایمتها روزبهروز دلسردتر شد و حالا در آغاز هفتمین دهه از زندگیاش، خستهتر از آن به نظر میرسد که حتی لب به اعتراض و گلایه بگشاید.