
- حامد محمدی نیز پیش از این در فیلم «طلا و مس» نشان داده بود که علاقه به پرداختن به زندگی طلبههای جوان که هنوز در راه یادگیری مفاهیم درس و بحث خود هستند، دارد.
- شخصیت اصلی از ابتدا تا انتهای فیلم کاملا یکنواخت است و هیچ تغییری نمیکند.
- در نگاه اول «فرشتهها با هم میآیند» فیلمی به نظر میرسد که میخواهد دربارهی یک شغل خاص و مشقاتش سخن بگوید.
- عدم تمرکز روی یکی از مسائل مطرح شده در فیلم و عنوان کردن تیتروار آنها و دور ماندن از شخصیتی که هیچ شناختی از او و زندگیاش نداریم، فیلم را نیز از بیننده دور کرده است.

«فرشتهها با هم میآیند» نخستین ساخته سینمایی حامد محمدی است که پیش از این فیلم تجربه نوشتن فیلمنامههای دو فیلم «طلا و مس» و «حوض نقاشی» را در کارنامه خود داشته و در اولین تجربه کارگردانیاش، فیلمنامهای از خودش را جلوی دوربین برده که شباهتهای زیادی به فیلم «طلا و مس» دارد.
تهیه کننده فیلم که سبقه زیاد و پرباری در سینمای ایران دارد، پیش از این نیز علاقه خود را به زندگی و حواشی روحانیون نشان داده و ثابت کرده که در این سالها یکی از دغدغههایش این قشر از جامعه بودهاند.
منوچهر محمدی به عنوان تهیهکننده، فیلمهایی چون «زیر نور ماه»، «مارمولک» و«طلا و مس» را پیش از این فیلم با موضوع روحانیون تهیهکنندگی کرده و همچنین تهیهکنندگی فیلمهایی چون «مسافر ری»، «ارتفاع پست»، «میم مثل مادر» و… را در کارنامه دارد.
حامد محمدی نیز پیش از این در فیلم «طلا و مس» نشان داده بود که علاقه به پرداختن به زندگی طلبههای جوان که هنوز در راه یادگیری مفاهیم درس و بحث خود هستند، دارد و تلاش میکند تا این زندگیها را به دور از شغل، پیشه و از درون روابط شخصی افراد به نمایش بگذارد. اتفاقی که در آن فیلم با استقبال مخاطبین مواجه شد. فیلمی که همایون اسعدیان کارگردانی آن را بر عهده داشت و فضایی جدیتر و متمرکزتری نسبت به «فرشتهها با هم میآیند» را در خود میدید.
در نگاه اول «فرشتهها با هم میآیند» فیلمی به نظر میرسد که میخواهد دربارهی یک شغل خاص و مشقاتش سخن بگوید. یعنی اینکه جوانی در این جامعه یک پیشه را به عنوان آینده کاری و زندگی خود در نظر گرفته و تمام سختیها و حواشی اطرافش را نیز پذیرفته است. حال این پیشه در این فیلم بحث طلبگی و روحانیت است که اتفاقا با توجه به شرایط متفاوت و مختلف افراد حاضر در این حوزه در کشور ما و محدودیتهایی که در سینما همواره در پرداختن به آنها وجود داشته، جذابیتهای بیشتری نیز برای عامهی مردم میتواند داشته باشد.
زیرا مردم همیشه تعداد خاصی از این افراد را دیده و حرفهایشان را شنیدهاند و شاید طی طریق طلبگی تا به اجتهاد رسیدن یک فرد، مسیر جالب و پرچالشی باشد که مانند هر شغل و حرفه دیگری مشکلات، سختیها و فضای خاص خود را دارد. پس ابزار آمادهاند تا محمدی فیلمی را با نگاهی جدید نسبت به یک قشر خاص برای مخاطب عیان نماید. فیلم با همین نگاه آغاز میشود، ما جوان طلبهای به نام احمد (جواد عزتی) را میبینیم که با همسر جوان خود لیلا (نازنین بیاتی) در خانهای که به تازگی آن را اجاره کردهاند زندگی میکنند.
لیلا باردار است و احمد نیز همزمان هم به حوزه میرود هم کار برقکشی ساختمان را انجام میدهد. این شروع فیلم، بیننده را به این سمت سوق میدهد که نگاه فیلمساز، نگاهی در مورد سختیهای زندگی یک طلبه است که این پیشه را به عنوان شغل و حرفه برگزیده، اما شرایط قطعا آن چیزی نیست که ایدهآل و یا حتی خوب به نظر برسد.
این خط داستانی بسیار کوتاه در فیلم روایت میشود و در همان نیمه ابتدایی فیلم، مسائل و مشکلاتی به میان میآیند که تمرکز از روی شغل، پیشه و اعتقادات احمد کنار میرود و حالا او با چیزهایی طرف است و یا حداقل فیلمساز تصمیم گرفته این بخشهای زندگی او را به ما نمایش دهد؛ در نتیجه یکپارچگیای در اثر دیده نمیشود و بیننده نمیداند دقیقا فیلم دربارهی چه چیزهایی دغدغه دارد.
اینکه برقکشی این طلبه بخشی از برخورد او با زندگی و مشکلاتش است، یا اینکه میپذیرد در فیلمی به ایفای نقش بپردازد و نگاهها به او عوض شوند، بیانگر چه موضوع مهمی در زندگی اوست، مشخص نمیشوند. زیرا نه نگاه مالی او به این اتفاق را میتوان پذیرفت، نه نگاههای سطحی دیگران را که از پس انجام این کار به وجود میآیند.
در میان همهی اینها، او و همسرش صاحب سهقلو میشوند و موضوعی که تعجببرانگیز است، عدم تمرکز فیلم به طور خاص روی این مساله و اتفاق بزرگ است. یعنی طلبهای که به شدت مشکلات مالی داشته، آمادگی حضور سه فرزند را به هیچوجه در خود نمیدیده و تغییری نیز در زندگی خود نداده، بعد از به دنیا آمدن فرزندانش نیز، چندان تغییر نمیکند و بیننده به هیچوجه نمیتواند هیچ بعدی از شخصیت، کیفیت زندگی و مصائب او را ببیند و لمس کند.
یعنی حتی میزان توکل او، میزان تلاش مضاعف او برای تهیهی مایحتاج زندگی، شکل مشکلاتی که در ازای پذیرفتن این سبک از زندگی برایش به وجود میآیند و دلایل میزان آرامش او در برابر مشکلات نیز بروز پیدا نمیکنند و از این رو فیلم نه میتواند فیلمی دربارهی این شخصیت به طور خاص و نه دربارهی یک داستان مشخص از زندگی یک فرد در جامعه با شغلی خاص باشد.
اینگونه از دور نگریستن به مسائل زندگی این شخصیتها و عدم نزدیک شدن به اندازهی کافی به آنها، هیچ حرف جدیدی را برای بیننده نمیتواند بیان کند و قطعا بینندهای که توقع داشته چیزی فراتر از دانش خود نسبت به یک مسئلهی خاص را ببیند، دچار سردرگمی خواهد شد.
حتی نگاه طنزآمیز فیلم با حضور چند کاراکتر مثل صاحبخانه و یا صاحبکار احمد نیز نمیتواند کمکی به کلیت قضیه انجام دهد، زیرا وقتی هنوز شخصیت به درستی برای بیننده واکاوی نشده و کوچکترین ظرافتی از خود او و زندگیاش به مخاطب نشان داده نمیشود، سایر ابعاد و فاکتورها چندان به کار نخواهند آمد.
این در حالی است که حضور احمد در حوزه و کلاسها، مشکلاتش برای هماهنگ کردن این کلاسها، کارش بیرون از حوزه و رسیدن به همسر و فرزندانش و تغییرات و درگیریهای ذهنی او حداقل در خلوت خودش، کشمکشهای جذابی را برای او و در پی آن برای بیننده میتوانستند ایجاد نمایند و آنگاه فیلم نیز میتوانست مدعی باشد که نگاه ویژه و یا خاصی به یک شغل خاص و یا به یک فرد خاص که پذیرفته کاری را به عنوان حرفه اصلی خود در زندگی انجام دهد، دارد و در این صورت امکان این وجود داشت که بازی خوب و به اندازه جواد عزتی نیز بیشتر به چشم آید. اما عدم تمرکز روی یکی از این مسائل مطرح شده در فیلم و عنوان کردن تیتروار آنها و دور ماندن از شخصیتی که هیچ شناختی از او و زندگیاش نداریم، فیلم را نیز از بیننده دور کرده است.